آخرين سفر
اجل خوش مي برد جان رفيقان مرا هيهات!
وچشمك مي زند بر من كه وقت تو همين امروز يا فرداست!
واشك و ماتم و غوغا براي اين سفر بي جاست!
اجل مي گيرد از من دوستان آك و نابم را!
و مي گويد كه برخيز كار تو آنجاست!
و صد افسوس كه حرف ماندنم بيجاست!
ومن رفتم !
و خواب تو كه من در جنّت زيباي جا كردم همه روياست!
همه تلخي است!
.................................
و اين پايان يك ملودي زيباست!
--------------------------------------------------------------
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت یادگاران تواند
رفته ای اینک
هر سبزه و سنگ در تمام در و دشت ، سوگواران تواند
در دلم آرزوی آمدنت میمیرد
رفته ای اینک
اما آیاباز میگردی ؟
چه تمنای محالی دارم
.
.
.
گریه ام میگیرد ...
|