نمایش پست تنها
  #95  
قدیمی 12-12-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بُرير بن خُضَيْر هَمْدانى




بـريـر بـن خـضير از حماسه سازان كربلا و ياران باوفاى امام حسين (ع ) است كه سيره نـويـسـان و مـقـتـل نگاران از او با عنوان هاى گوناگون ، برير بن خضير، بـريـر بـن حـضـيـر، بـديـر بـن خـضـيـر، بـريـر بـن حـصـيـن ، بـديـر بـن حـضـيـر ياد كرده اند. وى از خاندان بنى مشرق از قـبـيـلههـَمـْدان و سـاكـن كـوفـه بـوده . بـريـر در روزگـار امـامـت عـلى (ع ) از اصـحـاب آن حضرت به شمار مى رفت . و از ياران نزديك آن حضرت و از بـزرگـان كـوفه به شمار مى رفت . وى سرآمد قاريان روزگار خويش بـود و در مـسـجـد جـامـع كـوفـه بـه تـدريـس و تـعـليـم قـرآن اشتغال داشت .

بـريـر مـردى زاهـد، عـابـد و از بـنـدگـان صـالح خـدا بـود ؛ و شـمـارى از رجال نويسان كتاب ((القضايا والاحكام )) را به وى نسبت داده اند.
بـرير هَمْدانى از ياران برجسته امام حسين (ع )و از رزم آوران كارآمد آن حضرت در جريان واقـعـه خـونـيـن كـربلا به شمار مى رود. او از كوفه راهى مكه شد و در آنجا به كاروان حـسـيـنـى پـيـوست . از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود تا حدودى جايگاه و موقعيت رزمى برير در لشكر امام (ع ) روشن مى شود. او از پيشاهنگان سپاه و در زمـره سـواره نـظـام بـود؛ كـهگاه به صورت پيك و گاه به نمايندگى از امام (ع ) با فرمانده و سپاهيان دشمن به گفت وگو مى پرداخت .


در گزارشى آمده است : پس از آن كه حر و يارانش از حركت امام حسين (ع ) به سوى كوفه جلوگيرى كردند، آن حضرت ياران خود را گردآورد و با آنان از تصميم نهايى خود سخن گـفـت ؛ و آنـهـا را آزاد گـذاشـت تـا درباره ماندن و كشته شدن ، يا رفتن و رهايى از مرگ تـصميم بگيرند. در آن گفت وگو هر يك از ياران امام (ع ) پاسخ ‌هايى دادند و از آن جمله بـريـر خـطـاب بـه آن حـضـرت گـفـت : ((بـه خـدا قـسـم اى فـرزنـد رسـول خـدا(ص )، پـروردگـار بـه بركت وجود شما بر ما منّت نهاد تا براى يارى شما كـشته شويم و پيكر ما قطعه قطعه گردد، تا در قيامت از شفاعت جدّت برخوردار شويم ، گـروهـى كه فرزند پيامبر(ص ) را تباه گرداند روى رستگارى را نخواهد ديد. واى بر آنـها! هنگام رستاخيز خداى را چگونه ديدار مى كنند؟ آنان در آتش جهنّم فرياد هلاكت و مرگ سر مى دهند))!


از آنـجـا كه برير براى كوفيان آشنا و شناخته شده بود و اميد مى رفت كه گفت وگوى او بـا مـردم كوفه موجب هدايت و بيدارى آنان شود، امام (ع ) به او فرمود تا با سپاه ابن سعد سخن گويد. وى نيز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنين گفت :
((اى مـردم از خـدا بـتـرسـيـد، اكـنـون فـرزنـدان و عـتـرت پـيـامـبـر(ص ) در مـقـابـل شـمـا قـرار دارنـد، بـگـويـيـد كـه مـى خـواهـيـد بـا آنـان چـه بـكـنـيـد؟)) بـه دنبال آن شمارى از سربازان فرياد برآوردند: مى خواهيم آنها را نزد عبيداللّه ببريم تا درباره شان حكم كند. برير گفت : ((آيا نمى پذيريد كه به مكه باز گردند؟ آيا نامه هـا و عـهـد و پـيـمـان هـاى خـود را فـرامـوش كـرده ايـد؟ واى بـر شـمـا، اهـل بـيـت پـيـامـبرتان را دعوت كرديد تا جانتان را در راهشان فدا كنيد، ولى اينك كه نزد شـمـا آمـده انـد، آنها را به عبيداللّه بن زياد تسليم مى كنيد و آب را بر آنان مى بنديد و مـوهـبـتـى را كه يهود، نصارى و مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفـت و آمـد مـى كـنـنـد از آنـان دريـغ مـى ورزيـد؟ دربـاره فـرزنـدان پـيامبر(ص ) چه بد عـمـل كـرديد، خداوند شما را در قيامت سيراب نكند، واى بر شما، اين همان حسين (ع ) سرور بهشتيان است .))
در روايتى ديگر آمده است : برير از امام (ع ) تقاضا كرد تا با مردم كوفه سخن گويد. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت : ((اى مردم خداوند محمّد(ص )را فرستاد تا مؤ منان را به بـهـشت بشارت دهد و كافران را از عذاب الهى بيمناك سازد و مردم را به سوى خدا دعوت كند. شما اين آب فرات را كه حيوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پيامبر(ص ) بسته ايـد، آيـا ايـن اسـت پـاداش مـحـمـّد رسـول خـدا(ص )؟ سـپـاس خداى را كه اين مردم را به من شـنـاساند. خدايا [ تو گواه باش ] من از كردار زشت اين گروه بيزارم ، خدايا آنها را تا هـنـگـام مرگ گرفتار ساز و بر آنان خشم گير.)) در اين هنگام كوفيان به سوى او تير افكندند و او به سپاه خود بازگشت .
بـريـر در يك وهله ديگر از امام (ع ) درخواست كرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشكر دشمن رود و او را نـصـيـحـت كـند، شايد از گمراهى نجات يابند. امام (ع ) به وى فرمود: هر چه صـلاح مـى دانـى انـجـام بده . برير خود را به خيمه ابن سعد رساند و بى آن كه سلام كـنـد نـشـسـت . ابـن سـعـد در خـشـم شـد و گـفـت : مـن مـسـلمـانـم و خـدا و رسـول را مـى شـنـاسم ، چرا سلام نكردى ؟ برير گفت : ((اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش ايمان داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى كردى و آب را به روى آنان نمى بستى . اى عمر، تو ادّعاى مسلمانى مى كنى ، ولى در حقيقت با محمّد مصطفى (ص ) دشمنى . ايـن چـه ديـنـى اسـت كـه تـو دارى ، آب فـرات در بـرابـر حـسـيـن (ع ) و فـرزنـدان و اهـل بـيـت او مـى درخـشد و آنان صفاى آب را مى بينند ولى بچه هايشان از تشنگى هلاك مى شـونـد! در حـالى كه لشكر تو و حيوانات بيابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم ، زهى بى تقوايى و سنگدلى و جفاكارى .))
ابـن سـعـد كه تا آن هنگام خاموش مانده بود با بيانى كه نشان دلبستگى شديد وى به مقام هاى دنيوى است گفت :
مـى گـويى از حكومت رى دست بكشم تا ديگرى آن را تصاحب كند، هرگز نمى توانم خود را بر اين كار راضى كنم !



در آغاز جنگ ، يزيد بن معقل از سربازان ابن سعد در برابر برير قرار گرفت و گفت : اى برير فكر مى كنى كه خدا با تو چگونه رفتار كرد؟ گفت : خداوند سرنوشت مرا نيك و سـرنـوشـت تـو را بـد رقـم زد. يزيد گفت : اى برير تو پيش از اين دروغگو نبودى ، ولى اكـنـون دروغ گفتى . آيا به ياد مى آورى كه در محله بنى لوذان راه مى رفتيم و تو مـى گـفـتـى كـه عـثـمان بر خود ستم مى كند، معاويه گمراه و گمراه كننده است و پيشواى راسـتـين و هدايت گر حقيقى تنها على بن ابى طالب است . برير گفت : آرى ، شهادت بده كه اين راءى و نظر من بود. يزيد گفت : گواهى مى دهم كه تو از گمراهانى .
بـريـر بـراى اثـبـات درسـتـى اعـتـقـاد خـود بـه يـزيـد بـن معقل پيشنهاد مباهله داد و گفت : بيا تا مباهله كنيم و آن گاه دست ها را به سوى آسـمـان بـلنـد كـردنـد و از خـداوند خواستند كه دروغگو را لعنت كند و آن را كه راستگو و بـرحـق اسـت بـر بـاطـل پيروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست يزيد بن معقل ضربتى بر برير زد كه كارگر نيفتاد، اين بار برير حمله كرد و ضربه اش سر پسر معقل را شكافت و او را بر زمين زد.



به روايتى ، برير پس از شهادت حر بن يزيد رياحى آهنگ ميدان كرد و در برابر دشمن چنين رجز مى خواند:



انا برير و ابى خضير
ليس يروع الاسد عند الزئر
يعرف فينا الخير اهل خير
اضربكم ولا ارى من ضر
وذاك فعل الخير من برير


مـن بـريـر، فـرزنـد خـضـيـرم ، شـيـر از غـرش نـمـى تـرسـد. اهـل خـيـر از خـير خواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از اين كار زيان نمى بينم . اين كار آزادمردان است كه از برير سر مى زند.


او هـمچنين فرياد برآورد كه اى قاتلان مؤ منان و فرزندان يادگاران پيامبر(ص )، پيش ‍ بـيـايـيـد؛ و پـس از آن كـه سـى يـا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستيز پرداخت . پس از لخـتى مبارزه ، رضى بن منقذ را بر زمين زد و بر سينه اش نشست . رضى فرياد برآورد و از يـاران خـود كـمـك خواست . در اين هنگام كعب بن جابر با نيزه به برير حـمـله كرد و آن را در پشتش فرو برد و سرانجام برير با ضربات پى در پى شمشير كـعـب به شهادت رسيد. در زيارت اربعين و زيارت شهدا مى خوانيم (زيارت رجبيّه )

((السلام على برير بن خضير)).
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید