نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 12-15-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عاشورا، اتحاد بزرگ اسلامى ، و سخنى از ((دارالتقريب )) مصر



آرى ، بايد عاشورا را، رمز وحدت اسلامى و اتحاد مسلمانان پيرامون محور قرآن قرار داد، و اينگونه آن را شناخت ، و اينگونه از اين سرمايه انسانى عظيم بهره بردارى كرد. در اينجا مناسب است توجه كنيم به سخنان شيخ محمد محمد مدنى مصرى رئيس هيات تحريريه مجله ((دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه ))، چاپ قاهره .



دارالتقريب ، در مصر تشكيل يافت ، و در روزگار خود، رسالت ايجاد اتحاد ميان مسلمانان جهان را بر عهده خويش مى دانست و دراين باره مى كوشيد، و مجله اى برپا به نام ((رساله الاسلام ))، در سطح جهان منتشر مى كرد، و جمعى از مصلحان و عالمان بزرگ و نويسندگان معروف و محققان و استادان و اديبان سرشناس مذاهب اسلامى - از كشورهاى مختلف - با آن همه همكارى داشتند. رئيس هيئت تحريريه مجله ، شيخ محمد محمد مدنى مصرى ، يكى از شخصيت هاى بر جسته جماعت تقريب است . وى در سر مقاله شماره چهارم ، از سال چهارم (محرم 1372 ق )، به يادكردى از ماه محرم مى پردازد، و در آن مقاله چنين مى گويند:



...ماه محرم ما را به ياد حادثه اى سترگ ، و فاجعه اى عظيم مى اندازد، كه اسلام در نخستين روزگار خويش بدان مبتلا گشت . اين فاجعه (از بعد مصائب آن )، ضربه اى بر پيكر اسلام وارد آورد كه مسلمانان تا امروز مانند مادران داغدار، براى آن مى نالند، يعنى كشته شدن امام شهيد، زاده زهراى بتول ، اباعبدالله - عليه و على جده و آله الصلاه و السلام - حسين ، نمونه كامل مجاهدان راه خداست . حسين نگريست كه حق پايمال گشته و خرد شده است ، و باطل از همه سو بر آن احاطه كرده و راه عرض وجود را بر آن بسته است ؛ و ديد كه خود او - كه شاخه درخت نبوت است ، و فرزند امام شيردلى كه لحظه اى نترسيد، و سر خود را از ذلت فرود نياورد - اكنون مكلف است كه اين پرده هاى تار ستم را بدرد، و اين سياهيهاى متراكم باطل را نابود سازد. گويى بانگى از اعمال قلبش بر سر او فرياد مى زند:
اى فرزند پيامبر، تو مرد ميدان اين مبارزه اى ! تو كه خداوند به بركت جدت پيامبر، ظلمات جاهليت را بر طرف ساخت ، و حق را استوار گردانيد، و باطل را بر انداخت ، تا نصر خدايى و فتح و پيروزى در رسيد، و مردمان دسته - دسته به دين خدا در آمدند؛ همچنين پدرت شير و شمشير خدا، كه تا مشركان مغلوب نگشتند، و تا چشم منافقان و مفسدان كور نگرديد، لحظه اى نياسود. پس اكنون اى حسين قيام كن ، و پرچم مبارزه و جهاد را بر افراز ، چنانكه جدت و پدرت ، - از پيش - مبارزه و جهاد را برانداز، و زمين را از لوث وجود متجاوزان ستمگر فاجر تطهير كن .
اى حسين ! حرمت خاندان پيامبر را در ميان امت شكسته اند و آنان را به ذلت كشانده اند، و زنان و كودكان و يتيمان و بى سرپرستان پايمال شده اند، آنسان كه هيچ چاره اى براى آنان نمانده ، و را نجات و رهايى به روى آنان بسته شده است ؛ اكنون ، اگر پسر على و فاطمه به داد مظلومان نرسد و براى نجات محرومان قيام نكند - چه كسى بيچارگان و بى پناهان و مظلومان را نجات خواهد داد؟



آرى ، گوئيا حسين، ازا اعماق قلب خود بانگى مى شنيد كه او را با اين فرياد تكان دهنده فرا مى خواند، و شبانه روز با اصرار به قيام وا ميداشت ، و به هنگام خواب و به گاه بيدارى در همه وجودش طنين مى افكند. و حسين ديگر چاره اين نديد جز اينكه به اين ندا پاسخ دهد، و به كمك دادخواهان و وحشت زده و مظلوم بشتابد، و به سخنان كسانى كه او را از اين جهاد الهى باز مى داشتند يا مى ترساندند، كمترين اعتنايى نكنند.


و با اينكه مى دانستند كه دشمنان او فاجرانى هستند خدانشناس ، كه هيچ عهد و پيمانى را در مورد خاندان پيامبر (از سر بى اعتنايى و بى دينى ) رعايت نمى كنند، و حرمت آنان را پاس نمى دارند، از آماده شدن براى جهاد در راه خدا باز نايستاد، چرا؟ چون او مرزبانى مجاهد بود كه به امر خدا قيام مى كرد؛ پس براى او مهم نبود كه غلبه كند يا مغلوب شود، زيرا در هر دو صورت او (به تكليف دينى خويش عمل كرده بود و) شرف قيام در راه خدا را بدست آورده بود. و آيا براى قيام كنندگان در راه خدا جز يكى از دو نيكوترين پاداشها خواهد بود: پيروزى يا شهادت (كه آن نيز پيروزى است به شكلى ديگر).
و اگر حسين ، در راه خدا و حقيقت شهيد شد، قاتلان وى براى هميشه به لعنت خدا و فرشتگان و مردمان دچار گشتند؛ و او در نزد خدا، به بالاترين درجات نايل آمد، بهمراه پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان . و ما بايد از ياد ماه محرم سرمشق بگيريم ، و از پيشينيان خود در دين ، براى خويشتن ، الگو و اسوه بسازيم . و اين سخنان براى آنان كه داراى دلى زنده اند (و خردى بيدار) و با همه وجودش گوش فرا مى دهند، آموزنده و سازنده است .


اكنون بنگريد كه اين دانشمندان مصرى - از برادران اهل سنت - كه خود از مصلحان دينى و اعضاى ((جماعت تقريب )) است : همان سخن را مى گويد كه ما مى گوييم ، يعنى اينكه در آن عهد اسلام رو به نابودى بود، و ظلمات جاهليت و ستم همه جا را گرفته بود، و حق و عدل راهى براى تحقق نداشتند، و امام حسين (ع ) خود را مكلف ديد تا براى بازگرداند اسلام و تاراندن جاهليت قيام كند، و قيام و جهاد او نيز مانند قيام و جهاد جدش پيامبر اكرم (ص ) در برابر جاهليت و مردم جاهليت بود، و همچون مبارزات پدرش على (عليه السلام )، در برابر دشمنان گوناگون اسلام ؛ پس او تكرار وجود محمد(ص ) و على (ع ) بود (چنانكه دشمنان تكرار وجود جاهليت بودند)، و او مرزبان اسلام و نگهبان قرآن ، بلكه تجديد كننده حيات اسلام و قرآن ، و از ميان برنده جاهليتى بود كه دوباره به دست فاسدان اموى شكل گرفته بود. پس به نظر اين عالم مصرى منادى تقريب نيز، اسلام ، حسينى البقاء است ، و وظيفه مسلمانان است كه ياد محرم را زنده بدارند، و از جهاد عاشورا سر مشق گيرند، و آن را رمز دفاع از مرزهاى مقدسات اسلامى و ارزشهاى قرآنى قرار دهند، و عامل اتحاد اسلامى - در يك بسيج بزرگ جهانى - گردانند؛ و بخوبى دريابند و به خود يادآور شوند كه خون عاشورا، مايه نجات اسلام ، و بقاى قرآن ، و حفظ انسانيت ، و حذف جاهليت ، و تداوم بشريت واجد ارزش گشت ، و آفاق حيات بشرى را، در بامداد (فجر)، و شامگاهان (شفق )، با رنگ حماسه و شرف ، سرخفام ساخت ، چنانكه ابوالعلاى معرى (م : 449 ق .) مى گويند:

و على الدهر من دماء الشهيدين على و نجله شاهدان فما فى اواخر الليل فجران و فى اولياته شفقان ثبتا فى قميصه ليجى ءالحشر مستعديا الى الرحمان

- بر صفحه روزگار، از خون دو شهيد، على و فرزندش ، همواره دو گواه پايدار است :
- اين دو گواه خونين ، در پايان هر شب ، به شكل فجر (سرخى سپيده دمان )، و در آغاز هر شب ، به شكل شفق (سرخى شامگاهان )، نمودار مى گردند.
- و همينگونه پايدارند تا روز رستاخيز كه بيايند و در نزد خداى رحمان تظلم كنند و داورى خواهند.

و شيخ فريد الدين عطار نيشابورى (م : 618 ق ) مى گويند:

امامى كافتاب خافقين است

امام ، از ماه تا ماهى ، حسين است

بسى خون كرده اند اهل ملامت

ولى اين خون نخسبد تا قيامت

هر آن خونى كه بر روى زمانه ست

برفت از چشم و اين خون جاودانه ست

چون ذاتش آفتاب جاودان بود

زخون او شفق باقى از آن بود

چون آن خورشيد دين شد ناپديدار

در آن خون چرخ مى گردد چو پرگار
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید