نمایش پست تنها
  #119  
قدیمی 12-15-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


معنی فَرهاد

آد پسوند صفت سازی در پارسی کهن بوده که امروزه دیگر با آن واژه سازی نمی شود .آد در فرهاد، هفتاد، هشتاد،نواد یا نود هنوز به چشم می خورد . فرهاد به معنی شکوهمند( با شکوه ) است .

فرهاد. [ ف َ ] (اِخ ) کوهکن . مردی است که بنابه روایت کتاب خسرو و شیرین نظامی شغل سنگتراشی داشته و رقیب خسروپرویز در عشق شیرین دختر شاه ارمنستان بوده است . وی سرانجام جان خود را بر سر این عشق گذاشت و هنگامی که خبر دروغین مرگ شیرین را به او دادند از فراز کوه درغلتید و جان سپرد : ... فرهاد فریفته ٔ این زن [ شیرین ] شد و خسرو او را به کندن کوه بیستون گماشت . فرهاد در آن کوه به بریدن سنگ مشغول شد و هر پاره ای که از کوه می برید چنان عظیم بود که امروز صد مردآن را نتواند برداشت .
(ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).
به تندی چنان اوفتد بر برم
که میتین فرهاد بر بیستون .

آغاجی .

تا چند کنی کوهی کو را نبود گوهر
در کندن کوه آخر فرهاد نخواهی شد.
خاقانی .
که هست اینجا مهندس مردی استاد
جوانی نام او فرزانه فرهاد.
نظامی .
هوسکاری آن فرهاد مسکین
نشان جوی شیر و قصر شیرین .
نظامی .
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم .
سعدی .

شهره ٔ شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم .
حافظ.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید