
12-16-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مقاومت اصحاب
سرانجام ، دو سپاه نابرابر، برابر هم قرار مى گيرند، جنگ درمى گيرد و كار به مرحله حساس و سختى مى رسد. امام و برخى ديگر، صورتشان از شوق مى درخشد. از ياران امام وقتى كه يك يا دو مرد كشته مى شوند، به خاطر كمى افراد، محسوس و مشخص مى شود، ولى از جبهه دشمن هرچه هم كشته مى شوند معلوم نمى گردد و اين به خاطر انبوهى نفرات آنان است .
در اين ساعات ، كه امام ، پى درپى قربانيهاى خود را در ((منا))ى دوست فدا مى كند، فلسفه ژرف و بلند خويش را يادآور مى شود و خطاب به بازمانده يارانش مى گويد:
((مقاومت ! اى بزرگ زادگان ، مرگ ، پلى است كه از رنج و سختى به سوى بهشتهاى گسترده و نعمتهاى پايدار، عبورتان مى دهد. از پيامبر است اين سخن كه : دنيا زندان مؤ من است و بهشت كافر، و مرگ پل آنان است به سوى بهشت هاشان و پل اينان به سوى جهنم هاشان ...)).
اصحاب امام ، با حمله اى برق آسا به قلب سپاه دشمن ، معركه را حساستر مى كنند. حمله اى كه از ((عقيده )) سرچشمه و مدد مى گيرد و قطره هاى خونشان كه از زره ، بر زمين مى چكد، زمين كربلا را بوسه مى زند. اينان خويشتن را چنان ساخته اند كه در قاموس زندگيشان واژه ((ترس )) يافت نمى شود. شناگر درياى شهادت اند و شيفته شيوه شيعه ، در ركاب امام و پيش روى او مى جنگند و از او و آرمان عدالتخواهش ، الهام مى گيرند.
حيات را در شهادت مى جويند.
بقا، را در ((فنا)) مى طلبند.
ماندن را در ((رفتن )) مى بينند.
تجسم جاودانگى و تبلور خلود و ابديت اند.
بر سفره ((رزق الهى )) مهمانند.
((آنانكه حلق تشنه به خنجر سپرده اند.
آب حيات ، از لب شمشير، خورده اند)).
امام حسين ( عليه السلام ) وقتى كه حقيقت و هدفش و آنچه بدان معتقد است به خطر مى افتد، به سادگى از هرچه كه انسان در زندگى با آن خو گرفته و پيوند دارد، مى گذرد و خود را از بندهاى بندگى آفرين رها كرده و مى گسلد و در راه مكتب و عقيده اش ، بزرگترين فداكاريها را مى كند و اين است معناى زهد در فرهنگ شيعه و قرآن .
چرا كه : ((زهد، نداشتن نيست ، بلكه در بند داشته ها نبودن است )).
و... حسينى ((چنين ))، همرزمانى ((چنان )) لازم دارد.
سلحشوران تپنده و توفنده جبهه حسين ، با عمل سخن مى گويند و با خون ، ((اعلاميه )) مى نويسند و به درستى ، زندگيشان و نحوه عملشان به آنان وجهه و معنى مى دهد، نه گفتارشان و حرفهاشان و شعارهاشان و ادعاهاشان ... بدون پشتوانه صدقى از عمل .
سپاه اندك ولى پرتوان امام ، با حمله هاى خويش ، دشمن را مى پراكنند و در يورشها و حمله هاى خود - مانند هر جنگجوى ديگر - اشعار حماسى و سرودهاى انقلابى (رجز) مى خوانند كه عموماً در معرفى خود و والايى عقيده و نماياندن موضع و جبهه خويش است و بيانگر آنچه به آن وابسته و معتقدند و از آن موضع عقيدتى ، دفاع مى كنند و در راه آن به جهاد و فداكارى و از خود گذشتگى و بذل جان و نام و نان مى پردازند و نشان دهنده آنچه رجزخوان بر ضد آن دست به عمل تهاجمى زده و عليه آن شوريده و پاى در ركاب مبارزه نهاده است . و غالب مردم نيز با دقت ، به حماسه هاى شعرى رزم آور، گوش مى دهند، چرا كه جالب توجه است و قابل بررسى و در آن نكته هاست .
بدين گونه همرزمان امام ، پيكار را مى آغازند و زمين زير گام استوارشان مى لرزد، مى جنگند و مجروح مى شوند.
بر زمين مى غلتند،
مى كشند،
كشته مى شوند...
و بدينگونه ، زيباترين و پرشكوه ترين حماسه ها را مى آفرينند و بديعترين نمونه هاى فداكارى در راه حق و دفاع از ارزش هاى جاويد را ((خلق )) مى كنند.
معراج را از خاك خونين كربلا شروع مى كنند.
و پرواز در ملكوت را، با بال سرخ شهادت ، طى مى نمايند.
و... ((بر خاك مى غلتند و گل مى رويد از خاك )).
حسين ( عليه السلام ) سر سلسله اين عشاق وارسته است و مى داند كه قطرات خون پاك خود و يارانش ، آنقدر خواهد جوشيد و گسترش خواهد يافت كه دريايى عظيم گردد.
و اولين چيزى را كه امواج اين درياى خون ، به كام خواهد كشيد، همان كسانى خواهند بود كه اين قطره ها را بر زمين مى ريزند.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|