نمایش پست تنها
  #99  
قدیمی 12-16-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


اگزيستانسياليسم


با آنكه اين مكتب را پيش از اينكه يك مكتب ادبي بتوان نام برد يك جهان بيني فلسفي بايد دانست؛ با وجود اين؛ هرگز نميتوان نفوذ اين شيوه انديشه را در نوشته هاي ادبي وادب پروران هم زمان ناچيز شمرد.
پيش از جنگ جهاني دوم و در گيرودار اين نبرد مرگبار يك جنبش فلسفي و ادبي در فرانسه پرورش و گسترش يافت كه شالوده خود را بر «اصالت وجود» و «آزادي انسان» و «پوچي زندگي» استوار ساخته بود.
همانگونه كه رمانتيسم مكتب «اصالت احساس» بود؛ «اگزيستانسياليسم» نيز مكتب
«اصالت وجود» گرديد؛ زيرا انديشمندان اين مكتب برآنند كه :
«وجود؛ سرچشمه هستي و احساس ؛ جهان واقعي است «اصالت» از آن «وجود» است نه «ماهيت» زيرا انسان در اصل و ماهيت داراي هيچگونه سرشت و خوي فطري نيست بلكه از آنچه در «جهان وجود» بدست مي اورد ساخته شده است؛ به گفته ديگر؛ انسان زائيده كارها و رفتارو محيط خود مي باشد .»
اين مكتب انسان را كاملا «آزاد و فرمانروا» برسرنوشت خويش مي داند و بستگي هاي انسان را با اجتماع و آئين و سنت هاي آن پاك بريده و در هيچ كاري ارزش گذشته تاريخي؛ همكاري دسته جمعي و نقش بندي سرنوشت را نمي پذيرد. اما چون زندگي كنوني را در چهار چوب اجتماع مي نگرد و انگيزه ها و بندهاي اجتماع را با آزادي انسان دشمن ميابد؛ آنرا تلخ و چندش آور مي نامد و راه خوشبختي را در گريختن از اين جهان ناسازگار و رهائي از تار و پودهاي اجتماع مي داند.




در ديده اگزيستانسياليسم زندگي چيز پوچ و بي ارزشي بيش نيست و زنده ماندن جز كشيدن بار سنگين زندگي پوچ چيز ديگري نيست. از آنجا كه رنج ها و دردهاي ما همه زائيده هستي خود ماست؛ تنها راه آسودگي انسان بريدن رشته زندگي و نابود ساختن تمدن است؛ در ايجا است كه «مرگ و زندگي» خودنمائي مي كند.
سرانجام رهروان اين مكتب به آنجا مي رسند كه ايمان پيدا مي كنند:
«همه چيز مسخره و پوچ و غيرواقعي است .»
اگر بهتر بخواهيم اگزيستانسياليسم رابشناسيم بايد گفت:
«اگزيستانسياليسم فلسفه مرگ و نوميدي بيهودگي است. اين مكتب جهان بيني توده اي است كه دارد نابود مي شود واز صحنه تمدن امريكا و اروپا رخت برمي بندد.»
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید