موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #604  
قدیمی 12-24-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

كاش امان مي دادي

اين شعر نيمه سروده تمام مي شد

سخن در گلو مانده ام

اندكي نفس ميكشيد

اگر يك قدم مي گذاشتي

مگر نمي بيني

چطور سطر هاي دفترم

پا به فرار گذاشته اند

مگر نمي بيني

چطور قاصدك ها بيخبر

از من سراغ جان پناه مي گيرند

پنجره ي اتاقم بي حوصله شده

از بس به سمت هيچ و پوچ

و براي دلخوشي باز شد

دنبال يك سر خط ترانه بودم

تا شروع كنم

كه اول و آخر شعر تو باشي

نمي بيني نمي فهمي

از پشت اين پنجره

هاج و واج

هر كس كه گذشت

هر چه خواست بارم كرد

به خاطر تو بي خيال!

تو نبودي رد نشدي

اگر يك قدم فقط

كاش امان ميدادي

مي خواستم بهت بگم...

كاش...
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید