کاش می شد از شوق زندگی سرود. کاش می شد در بغض دریا شکست. کاش می شد یک نفس از عشق گفت. کاش می شد راوی قصه ها شد. کاش می شد به دوران کودکی رفت و از مرز قصه ها گذشت. کاش می شد سراسر عشق و خوبی بود. کاش تکه ابری بودم که به هنگام دلتنگی ات می باریدم و گرد و غبار غصه را از روح لطیفت پاک می کردم. کاش سازی بودم تا نوای غریبانه ات را به هنگام تنهایی می نواختم. کاش قاصدکی بودم تا پیام مهربانی ات را به فصل بهار و به دشت و صحرا می بردم