نمایش پست تنها
  #278  
قدیمی 01-02-2011
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب که می شود پلک عاشقانه هایم باز می شود
و آسمان چشمانم را ابر غمین چشمانت می پوشاند
آنگاه از گوشه ی چشمانم، شبنم ها ، شب نامه هایم را به گوش می نشینند.
شب که می شود،دلتنگی هایم چونان شب پره ای تنها
به سوی دریچه ی نگاه ماهت پرواز می کنند
با تو بودن
اتفاق کوچکی نیست باور سبزی که هر روز صبح با لبخند کمرنگ آفتاب محو می شود
هم نفس با شبنم
همسفر با رویا
...

...



گفت به پیشم بیا

گفت برایم بمان

گفت به رویم بخند

گفت برایم بمیر

آمدم

ماندم

خندیدم

مُردم


تقدیم به تو که تنها بهانه ی بودنم هستی
دوباره گشته ام خجل از این همه رمیدگی

عبور چشم مست تو و حس ناب نشئگی

غزل غزل ترانه ام ، ولی چه سود نازنین

نصیب من در این نبرد شکستگی ، شکستگی

همیشه حرف آخرم دوباره با تو بودن است

تبسم نگاه تو ، شروع دل سپردگی

به نام تو که می رسم غزل شکوفه می دهد

و فصل سبز یاد تو بهانه ی همیشگی

تویی بهار دلکشم در این خزان روزگار

پرنده ی اسیر تو شده پر از گسستگی

هجوم بغض خاطره در این سیاهی کبود

و اشک های خالی ام در امتداد خستگی

غزل تمام شد عزیز و در نگاه خیس من

حضور سبز یاد تو و حس ناب نشئگی
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید