در جواب سهراب سپهری:گفتی چشمها را باید شست!شستم.گفتی جور دیگر باید دید!دیدم.گفتی زیر باران باید رفت!رفتم.اما او چشمهای خیس و شسته ی من و حتی نگاه دیگر من را هم ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:دیوانه ی باران ندیده
روی دل دیگران داغ نگذارید، در خوشبینانه ترین حالت، به اندازه ی همان داغ، حرارت از زندگیتان می رود یخ می زنید
بدبینانه اش بماند…
تو این دیار برد با اوناییه که از مخشون کار میکشن. بخوای از دلت مایه بذاری سوختی.
در سرزمینی که ابرها میگذرند بی آنکه ببارند ، بی شک ظلم بیداد میکند. (کوروش کبیر)
در عجبم از مردمی که هر روز دل به یکی میبندند و فردا پسش میگیرند....
- باور کنید عشق حرمت دارد!-
حرف مرا تنها از خودم بشنو و بگذار تمام كلاغ ها ، از حسودی بمیرند
|