موضوع: شعر جهان
نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 01-11-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر جهان


کارل ون بري

برگردان رباب محب




دعا



و زئوس ... ، اگر مرگيت هنوز باقيست

به مرگي مرا بخوان که به هيچ زباني

ترجمان نشود



من نمي خواهم با مرگ از رازي بگويم که

او ندارد


مرا به آنسوي نور ببر

بگذار مرگ از درون تيرگي فريادم کند

و رعشه بر اندامم آورد

در شعله ي ِ زبان ِ

غريبش









تحسين



ساعت ها،

دقيقه ها و ُ ثانيه ها



هنوز هستم و ُ نفس طلوع را مي توانم

بوئيد

مثل امواج روي ِ پاهايم که تنها نفس ِ ممکنست

از سالها ي ِ پير و دور



بي شک ارجت خواهم نهاد ،

فراموشي –

انتظار ي که

آب را از من دريغ نمي کني.








پيري



براي پير شدن

بايد سرباز چيني پيري بود



سوي غرب ، اينجا در سرزمين غروب و ُ کنايه

پيرها يا مضحکند يا بر سر ِ راه ايستاده اند ،

با سکون ِ دلمشغولي هاي ساکتشان

پنج حالت ِ درد آور

چهار دليل ملال آور

آه بودائي

ساده ترا ز مرگ ِ سنگين -

اینجا واژه اي براي چيدن هست

کافيست کناري بايستي و ُ بگذاري زندگي آهسته

از لاي پنبه لباس مليجک سربيرون بر آورد

و خوشا شاعر چيني که هنگام رفتن گفت :

قبل از رفتنم رودِ پائيز را اتنظار مي کشم

چه ، سايه ام هنوز بر ساحلي مي افتد که

روزي از آن ِ من بوده ست.



از دفتر« در انتظار قطار»




__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید