همیشه حرص اینو میخوردم که من چه گناهی کردم که همش تو خونه کلنگی باید زندگی کنم
یه آپارتمان دقیقا چند پلاک بالا تر خونه از ما دو سال پیش زمانی که داشتن سقفشو میساختن صبح ریخت پایین مثل خونه هایی که بچه بودیم میساختیم مثل بمب صدا داد
من یادمه با گل خونه میساختیم به سختی خراب میشد
جلل الخالق هفته پیش یکی از آشناهامون تو فرهنگیان در حالی که داره با بستگانش خداحافظی میکنه و دکمه اسانسورو از قبل زده در آسانسور باز میشه در حالی که هنوز اتاقک بالا نیومده داخل میشه و از پنج طبقه سقوط میکنه تموم استخونای بدنش خورد شده به این میگن اتفاق نادر

خدا رو شکر که خونه ها رو سرمون خراب نمیشه حالا خونه ما قدمتش به 60 سال بیشترم میرسه چه اشکالی داره عوضش با خیال راحت توش میخوابیم