نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 01-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


تو بدم، بمیر و بدم

داستان:
پسری را به آهنگری بردند تا شاگردی کند، استاد گفت : «دم آهنگری را بدم !»
شاگرد مدتی ایستاده، دم را دید، خسته شد؛ گفت : «استاد اجازه میدی بنشینم و بدمم ؟»
استاد گفت : «بنشین»
باز مدتی دمید و خسته شد، گفت : «استاد ! اجازه میدی دراز بکشم و بدمم !»
گفت : «دراز بکش و بدم»؛
بعد از مدتی باز خسته شد؛ گفت : «استاد اجازه میدی بخوابم و بدمم ؟»
استاد گفت: «تو بدم، بمیر و بدم»

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید