نمایش پست تنها
  #405  
قدیمی 01-18-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



پته­اش روی آب افتاد

داستان:
هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر «طشتش از بام افتاده باشد» مجازا می­گویند : «فلانی پته­اش روی آب افتاد» یعنی اسرار مگویش فاش و برملا گردید.
آن­چه را که امروزه به نام جواز و گذرنامه و بلیط نامیده می­شود سابقا «پَتِه» می­گفته ­اند. پته به منظور خروج از کشور همان است که تا چندی قبل به نام «تذکره» نامیده می­شد و در حال حاضر آن را گذرنامه و یا به اصطلاح بین المللی «پاسپورت» می­گویند که از طرف دولت متبوعه صادر می­شود و در کشور مقصد و مورد نظر به منزله­ی اجازه نامه­ی اقامت تلقی میگردد.
پته دیگری در رابطه با موضوع این مقاله وجود داشت که به گفته­ ی صاحبان فرهنگ­ها و فرهنگنامه ­ها : «بند گونه­ای بود که در جای جای جوی­های نشیب دار می­بستند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود
در حال حاضر که تمام شهرها وغالب روستاهای کشور لوله کشی شده و از آب تصفیه شده­ی چاه­ها وچشمه سارها استفاده می­کنند، واژه­ ی پته و پته بستن که از آن معنی و مفهوم بند بستن برجای جای جوی­های نشیب دار اسفاده شود مهجور و دور از ذهن می­باشد. ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جوی­های سرباز (نه سربسته) جریان داشت هرجا که لازم میآمد مقداری از آب جاری به داخل کوچه ­های مسیر یا خانه ­های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده آب را به قدر کفایت (نه کم و نه زیاد) به داخل حوض و آب انبارخانه جریان میدادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمده­ی گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند.
سابقا افرادی بودندکه در سال­های کم آبی و خشکسالی، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظور رفع نیازمندی­های داخلی، آنان را وا می­داشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوز کرده از آب سهمی و نوبتی آنان، سو استفاده کنند.
برای حصول این مقصود نیمه ­های شب که تمام سکنه ­ی آن محله و آبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته می­بستند و آب میبردند.
بدیهی است در آن نیمه ­های شب کمتر کسی متوجه آب دزدی آن شخص می­شد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته ­اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگر ببرد که در این صورت ساکنان خانه ­های پایین­تر پته را بر روی آب می­دیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده قشقرق برپا می­شد و آبرویش برباد می­رفت.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید