تنهائی های من
اگر دنیا تنها یک شب مال من بود
آسمان را به شوق دیدار دوباره تو می پیمودم
و نور را از ماه به دیدگان خواب تو می بخشیدم
و شب نقره ای را از پشت دورترین ستاره
برایت به ارمغان می آوردم
تا چشمان تو دوباره پر ستاره شود
اما افسوس که دستانم خالی و پاهایم بسته
و من از طعم پاییز در متن ادراک یک کوچه تنها ترم
با دستانی پر امید
چشم بگشا تا با تو بگویم
که چه اندازه تنهائی هایم بزرگ است