نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 02-06-2011
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ببار ای باران مهربانی ها امشب
ببار بر سر مزار دلتنگی ها امشب

تنهایی را ببین جان داده کنج تنگ اتاق

ببار که شاید بیاسایم پشت دیوار سنگ اتاق

چشم باز میکنم ؛ افتاده روی دیوار ها سایه ای

منتظرم که بباری که بتابد نور،بیاید هوای تازه ای

واژه های خیس را بنگر که چه آرامند

بر کاغذ ساده و سفید چه نورها می رقصانند

دل از چه می نالد این شب ها نمی دانم

بارش بر گونه ها را زیر آسمان تنهایی خواهانم

سنگ صبور دل من باش تو این شب های تارم

ببار بر دلم که نمیدانم از چه چیز من بیقرارم

تو خلوت شب های غمگین و زیبای بهاری

می خواند این دلم ؛دلتنگ هم چو دل قناری

آهنگ مهربانی ها را از دلم ربوده اند

جای آن غزل و شعر بیقراری سروده اند

ببار باران که تو یار مهربان این دلی

تو معنای راستین نوازش بر تن هر گلی

کاش کودکی بودم چند ساله پر میگرفتم زیر باران

می پریدم هم چو پرنده در دشتی جدا از بی وفا یاران

چرا شب های بهار را شب های بیقراری نامند

مانده ام در این فکر که عاشقان کجای روزگارند

آنکه در خلوت و تنهایی نمی برد از یاد یار را

همان یار که ربود از چشم دلدار خواب را

ببار بارانم، مهربانی و سرمستی را نثارم کن

هدیه ای از نور تقدیم شهر خاموش و دل بیقرارم کن

ببار که پشت بارش تو ، نورانی می شود همه جا

ببار بر سر همه آنان که ایستاده اند زیر آسمان تنهایی ها

چتر من وقت ریزش باران غم و درد، تو هستی

بال و پر روحم تازه می شود در این دریای هستی

درونم چه پرشور و پر هیاهوست در شب های مهتابی

تازه میشه زخم دلم ، میشینه تو عمق وجودم هر دم بیتابی

صدای رعد و برق ؛ آسمان چرا ناله می کشد هر دم

من جدا میشم از زمین با تو و با همین دستهای سردم

می خواهم بنشانم روی بال سپید ابرها ؛ غم درونم

صدای نم نم باران چه آهسته می خواند از آواز درونم





پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید