چرا نادر شاه بازرگانان را در میدان نقش جهان زنده در آتش سوزاند؟
نادر شاه افشار در پایان زندگانی زیر فشارهای روانی که بیشتر آن از نابینا ساختن فرزندش رضا قلی میرزا سرچشمه می گرفت، رفتار و کرداری سنگدلانه و بی خردانه در پیش گرفت . نخست پنجاه تن از سران لشگری و بزرگان دربار را از خشم این که هنگام نابینا کردن پسرش در آنجا بوده اند و به میانجیگری بر نخاسته بودند، کشت .
سپس فرمان داد توانگران و زمامداران بزرگ کشوری را از هر گوشه و کنار به پایتخت خواسته و به دلخواه ، تاوان کمر شکنی از آنها گرفتند و کسانی را که از پرداخت تاوان کوتاهی می کردند و یا خود را از پرداخت آن ناتوان می دانستند، به زور چوب و شکنجه چندان در فشار می گذاشتند که یا از جان خود سیر شده تن به مرگ دهند و یا آنچه به نامشان نوشته شده بدون اندک کوتاهی تسلیم نمایند.
گماشتگان دولت نیز چون بازار آشفته را دیدند دست به آزار مردم بدبخت دراز کرده از هر که هر چه می توانستند به زور و به نام تاوان، افزایش مالیات و یا سرپیچی از فرمان دولت دریافت و به مکیدن خون مردم بیگناه پرداختند .
ولی ، با این همه آتش خشم نادر شاه فرو ننشست و فرمان داد چند تن از بازرگانان مسلمان، هندی و ارمنی را در میدان نقش جهان اصفهان زنده در آتش بسوزانند.
منبع: کتاب سخت کشی/ بخش آتش زدن های تاریخی
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|