
02-18-2011
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
● «من که هستم؟»
▪ سؤال ۱ : من که هستم؟
ـ ج: جسم که از هفت «هومور» تشکیل شده نیستم.
۵ عضو حسّی (حواسّ پنجگانه) : شنوائی (شنیدن)، بینائی (دیدن)، چشائی (چشیدن)، لامسه (لمس کردن)، بویائی (بوئیدن)، نیستم.
۵ عضو حرکتی : گویائی (صحبت کردن)، حرکتی (راه رفتن)، چسبیدن، دفع (دفع ادرار، مدفوع، عرق ...) و تولیدمثل، نیستم.
۵ عضو حیاتی : هوا، پرانا، برای تنفّس و غیره، نیستم.
ذهن که تفکّر می کند، نیستم.
▪ سؤال ۲ : اگر هیچ یک از عوامل فوق نیستم، پس چه هستم؟
ـ ج : پس از رد کردن تمام موارد فوق و اینکه من هیچیک از موارد بالا نیستم، تنها چیزی که باقی خواهد ماند، آگاهی است. آنچه من هستم آگاهس است.
▪ سؤال ۳ : طبیعت آگاهی چیست؟
ـ ج : طبیعت آگاهی : هستی، آگاهی و شادی است (سات، چیت، آناندا.
▪ سؤال ۴ : چه زمانی موفّق به درک خویش (خود بزرگ ؛ خود واقعی)، خواهیم شد؟
ـ ج : زمانی که دنیا به آن صورتی که می بینیم، از نظرمان محو شود.
▪ سؤال ۵ : آیا ممکن نیست، در حالیکه دنیا را به صورتیکه هم اکنون می بینیم و واقعی می پنداریم، به درک «خویش» نائل گردیم؟
ـ ج : خیر
▪ سؤال ۶ : چرا؟
ـ ج : بیننده (خویش ؛ خودبزرگ)، و چیزی که می بینیم (دنیا)، مانند مثال طناب و مار هستند :
همچنان که در تاریکی، طناب را بصورت مار می بینیم و البتّه وحشت می کنیم و با آوردن نور و تابش آن به اشتباه خود پی می بریم.
در تاریکی جهالت نیز، دنیا را بصورت واقعی می بینیم.
در پرتور نور آگاهی، کاذب دنیا برایمان روشن می شود و در نتیجه به شناخت خویش (خودیابی)، نائل می گردیم.
بنابراین خودشناسی فقط زمانی میسّر می شود که کاذب بودن دنیا برایمان روشن شده است.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|