نمایش پست تنها
  #298  
قدیمی 02-25-2011
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يادش را غريبانه به دوش مي كشم

نگاهش را بي قرار فرياد مي كشم

و چشمانش را بي صدا به آغوش مي كشم

و اوست كه هم هست وهم نيست...

پر مي كشم به سوي خيال

و چه بي پروا در روياي كاذب خويش رها مي شوم

هيچ نيست جز سكوت...

سكوت ... سكوت ... وباز هم سكوت...

واي كه چقدر اين سكوت مبهم را دوست دارم

و چه بي صبرانه فرياد غرق در اين سكوت را

به انتظار مي نشينم

هيچ نمي گويم...

دارم كه بگويم

اما نبايد گفت

شايد اين سكوت زيباتر است

فرياد سكوتم را هيچ كس نشنيد

يا كسي نخواست كه بشنود

در خود شكستم

نابود شدم

باريدم...

و هيچ كس نفهميد كه چه شدم...

نه ماه بودم، نه خورشيد...

اما هيچ دلي سراغ مرا از آسمان تنهايي اش نگرفت

گويي ابرها هيچ اند

و فقط ابرند و بايد ببارند...

و تنها باريدم...

خسته ام...

خسته از باريدن و تمام نشدن

خسته از بودن و نبودن...

اما بايد رفت

آنكه رفت، رسيد

پس بايد رفت و رسيد...

و شكوه و عظمت يك دنيا

هفت آسمان

و هفت دريا را ديد

طعم شيرين پرواز در اوج هستي را چشيد

و لذت پروانه بودن را با تمام وجود

در آغوش
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید