موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 03-07-2011
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

صبح آن روز غمين
صورت آینه قدّی من
در انحنای تشویش عقربه ها
به تب آلودگی فاصله ها ترسان بود؛
گریه و حبس نفس !
تشنگی.... آه عطش!
چشم ها دوخته بر پرسه ی یک ابر بخیل
و عطش بر سر من می بارید
نرم و آرام ، فقط
آتش باریدن یک تلخی محض!
صبح آن روز غمين
به بلندای قدافرازی وحشت رفتم
به تماشای خودم به بام حسرت رفتم
بوی یک سینه غم بهت آلود
فوران من و یک فوج سکوت
من و خاکستر یک آتش سرد
و سرْانگشتِ دل ، آغشته به درد ...

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید