
03-08-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
له کاتی نوێژی شێوان بوو ، گهیشتم پێی وتم رۆژ باش
به غهمزه و رهخنهوه فهرمووی غروبه، نۆێژی شێوانه
وتم گیانم فیدای گیانت که رۆژی رووت له من دهرکهوت
جههانی وا له من روون کرد که وام زانی تلوعانه
نالی
بهنگام وقت نماز مغرب بود
که
خودم را به او رساندم و گفتم روز بخیر
با غمزه نگاهم کرد
و گفت الان غروب است و وقت نماز مغرب
گفتم جانم به فدای جان تو
که با دیدن تو روز روشن بر من نمایان شد جهان برای من آنقدر روشن شد که فکر کردم وقت طلوع خورشید است
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|