
03-28-2011
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاردستی (ماهی عید)
کاردستی ماهی عید
برای درست کردن کاردستی های بادکنکی ابتدا باید یک بادکنک بردارید و آن را باد کنید. باد کردن بادکنک کار سختی است برای همین شما می توانید از تلمبه ی توپ فوتبال استفاده کنید. اما حواستان باشد شما نباید یک بادکنک را به طور کامل باد کنید. شما باید نصف آن را باد کنید. همیشه کار چرخاندن بادکنک را از قسمت گره ی آن شروع کنید.
برای درست کردن ماهی شما نیاز به یک بادکنک گرد و یک بادکنک دراز دارید. بادکنک شما باید قرمز باشد.
قدم اول_ سه چهارم بادکنک گرد را باد کنید.
قدم دوم_ بادکنک را بین پاهایتان قرا دهید و اطمینان یابید که گره آن به سمت زمین باشد. این کار بادکنک شما را به دو قسمت تقسیم می کند. همانند تصویر، کمتر از نصف بادکنک را برداشته و آن را بپیچانید. دو یا سه بار آن را بپیچانید. اگر شما این کار را صحیح انجام دهید، بادکنک شما شبیه شکل دو می شود.
قدم سوم_ بادکنک شما باید شبیه شکل دو شود. بادکنک را بین پاهایتان قرار دهید. گره بادکنک باید به سمت زمین باشد. بخش بزرگ بادکنک بین پاهای شما قرار دارد و بخش کوچک بین دست هایتان است. بخش کوچک بادکنک را گرفته و همانند شکل آن را از وسط به دونیم کنید و آن را دو الی 4 بار بچرخانید. اگر کارتان را خوب انجام دهید، بادکنک شما شبیه شکل سوم می شود.
قدم چهارم_ در این مرحله شما نیاز به بادکنک دراز دارید. سه چهارم بادکنک را باد کنید. حالا یک حباب درست کنید و آن را بچرخانید.
قدم پنجم_ به شکل چهارم نگاه گنید. شما باید گره بالن را با دست بگیرید و و آن را دور انتهای اولین حباب بچرخانید این دم ماهی شما می شود. یعنی اولین حباب شما به دو تا تبدیل می شود.
قدم ششم_ در این قسمت باید دم را برداشته و آن را به دور گره ی بادکنک گرد بپیچانید. به شکل 5 نگاه کنید این بدن ماهی شماست.سپس بقیه بادکنک خود را به لب های ماهی رسانده و آن ها را با هم می پیچانید. بقیه ی بادکنک را گرفته و آن را به قسمت دم برده و آن ها را با هم بپیچانید. در آخر یک حباب دیگر درست کنید و آن را از وسط خم کنید و آن را با آن دم بپیچانید.
حالا ماهی شما آماده است.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|