نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 04-20-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض داستان عشق استاد شهریار

....

شهریار به هر تدبیری دست می زند
نمی تواند معشوق گریز پای را به سوی خویش بازگرداند
شاید غزل زیبای «سه تار من»
که به احتمال زیاد در همین دوران سروده شده است
یکی از گویاترین قطعات احوال شاعر جوان باشد



نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه ی تسلی شب های تار من

ای دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود کسی سازگار من

در گوشه ی غمی که فراموش عالمی است
من غمگسار سازم و او غمگسار من

اشک است جویبار من و ناله ی سه تار
شب تا سحر ترانه ی این جویبار من

چون نشترم به دیده خَلد نوشخند ماه
یادش به خیر، خنجر مژگان یار من

رفت و به اختران سرشکم سپرد جای
ماهی که آسمان بربود از کنار من

آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود
ای مایه ی قرار دل بیقرار من

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی، که نیاید به کار من

از چشم خود سیاه دلی وام می کنی
خواهی مگر، گرو بَری از روزگار من

اختر بخُفت و شمع فرومُرد و همچنان
بیدار بود دیده ی شب زنده دار من

من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک
بختش بلند نیست، که باشد شکار من؟

یک عمر در شرار محبت گداختم
تا صیرفی عشق چه سنجد عیار من؟

جز خون دل نخواست نگارنده ی سپهر
بر صفحه ی جهان، رقم یادگار من

زنگار زهر خوردم و شنگرف خون دل
تا جلوه کرد این همه نقش و نگار من

در بوستان طبع حزینم چو بگذری
پرهیز نیش خار من ای گلعذار من

من «شهریار» ملک سخن بودم و نبود
جز گوهر سرشک در این شهریار من



...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید