شعر من
خوشا آنکس که در این آتشستان مجمری دارد
به دیواربلند کاخ گلروها دری دارد
به باغستان عشرت در میان بزم دلبرها
خوشا آنکس که بی غصه به برسیمین بری دارد
به امواج دوگیسویش حبابم پس چه ها بینم
خدایا این زبهرمرغ بی بال وپری دارد
خدا را قاصد بستان چو بر آن گل رسیدی گو
که مسکین بلبل بیدل زهجرت محشری دارد
زباران شهاب آن ستاره روزها گریم
ببین این زخمی نالان چگونه اختری دارد
زبس افسانه وصلش شنیدم دورترگشتم
جزای هرکه چون"سعمن" بت افسونگری دارد
|