
04-27-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
«ستون بستون فرج است»
بشر باميد زنده است و در سايه آن هر ناملايمي را تحمل ميكند .نور اميد و خوشبيني در همه جا ميدرخشد و آواي دل انگيز آن تمام گوشها طنين انداز است . ( مايوس نشويد . بزندگي اميدوار باشي . ).
مفهوم دو جمله بالا را عوامالناس و اكثريت افراد كشور در تلو عباراتي ديگر زمزمه ميكنند ( مگر دنيا را چه ديدي ؟ ستون بستون فرج است . ).
اكنون بريشه داستاني و همچنين ريشه تاريخي ضرب المثل بالا ميپردازيم :
***********
در مورد ريشه و علت تسميه ضرب المثل بالا اقوام مختلف وجود دارد كه از مجموعه تمام اقوام و گفته ها در كتب امثله و اصطلاحات موجود اين حكايت يا داستان في الجمله استنتاج ميشود :
در ازمنه گذسته جوان بيگناهي محكوم باعدام شده بود زيرا تمام امارات و قرائن ظاهري بر اتكاب جرم او حكايت ميكرد . جوان را بسيايتگاه بردند و بستوني بستند تا حكم را اجراء كنند . حسب المعمول بوي پيشنهاد كردند كه در اين و اپسين دقايق عمر خود اگر تقاضا داشته باشد در حدود امكان برآوردن خواهد شد . محكوم بيگناه كه از همه طرف راه خلاصي را مسدود ديد نگاهي باطراف و جوانب كرد و گفت : اگر براي شما مانعي نداشته باشد مرا با آن ستون ببنديد . درخواستش را اجابت كردند و گفتند : ايا تقاضاي ديگري نداري ؟ جوان بيگناه پس از لختي سكوت و تامل جوتبداد . ميدانم كه زحمت شما زياد ميشود ولي ميل دارم مرا از اين ستون باز كنيد و بستون ديگر ببنديد . عمله سياست كه تا كنون مسئول و تقاضائي باين شكل و صورت نديده و نشنيده بودند از طرز و نحوه درخواست جوان محكوم دچار حيرت شده پرسيدند :
انتقال از ستون بستون ديگر جز آنكه اجراي حكم را چند دقيقه بتاخير اندازد چه نفعي بحال تو دارد ؟ محكوم بيگناه در حاليكه هنوز بارقه اميد در چشمانش ميدرخشيد سر بلند كرد و گفت ( ستون بستون فرج است ) مجدداً عمله سياست براي انجام آخرين درخواستش دست بكار شدند كه بر حسب اتفاق يا تصادف در خلال همان چند دقيقه از دور فريادي بگوش رسيد كه چنين ميگفت دست نگهداريد . دست نگهداريد قاتل حقيقي دستگير شد . باين ترتيب جوان بيگناه از مرگ حتمي نجات يافت .
اما چون بناي اين كتاب بر ريشه تاريخي و مستند امثال و حكم نهاده شد و امثله و اصطلاحات غير مستند در كتب قصص و داستانها مبسوطاً آمده است بتحقيق و تفحص از افراد مطلع و بررسي كتب تاريخي پرداخت تا اگر ضرب المثل بالا في الواقع ريشه تاريخي نداردو صرفاً بهمين داستان ( كه مذكور افتاد ) ختم ميشود از ذكر آن خودداري نمايد . خوشبختانه اخيراً با دوست دانشمندم آقاي حسن حسن زاده آملي ( مصحح و مكمل كتاب كليله و دمنه ) اتفاق ملاقات افتاد . آقاي حسن حسن زاده بشارت دادند كه اين ضرب المثل ريشه تاريخي دارد و باقبول زحمت عين مطلب را در تلو عبارات سليس و روان از كتاب تاريخ يعقوبي ترجمه فرمو ده براي نگارنده ارسال داشتند كه عيناً درج ميشود.(1)
آورده اند كه زياد بن ابيه گروهي از شيعيان علي (ع) را كه هفتاد تن بودند خواسته تا در نزد وي از علي (ع) بيزاري جويند . چون گرد آمدند زياد بر منبر شد و به عيد و تهديد دهن گشاد . آنحال يكي از آنان را خواب در ربود . ديگري بدو گفت : چه هنگام خوابيدن است كه گاه سردادن است . گفت ( من عمود الي عمود فرقان ) يعني از ستون تا ستون فرج است . چه خوابي شگفت ديدم كه مردي سياه بلند بالا در آمد . پرسيدم كيستي و چه مي خواهي ؟ گفت من نفاد ذوالرقبه ام آمدم تا گردن اين ستمكار را كه بر اين چوبها سخن بدينگونه بشكنم . در همين اثناء انگشت كوچك راست زياد سخت بدرد آمد آنچنانكه فرياد كشيد و بيهوش از منبر افتاد طبيب آوردن سودي نبخشيد تا ديري نگذشت و آن گروه جان بسلامت بردند . ) بطوريكه ملاحظه شد اصل و ريشه ضرب المثل از عرب است و ترجمه فارسي آن نزد ايرانيان مورد استفاده و استشاد قرار گرفته است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|