موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #649  
قدیمی 05-05-2011
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من از تکرار این تاریک وهم انگیز
من از خاموشی لبهای این ایام غم انگیز
از این درد فرو خورده به چشم خسته ی پاییز
پر از شب گریه های خیس این مرد ز غم لبریز
به دنبال سکون در بند این زندان جان آویز
سراسر تشنه ی دیدار اوهامی خیال انگیز
به دنبال تو می گردم
تو ای پایان این خاموشی غم خیز
مرا قدری جدا کن از تب نامردم پاییز
خموش و خسته از دردم ,دلم از دوریت لبریز ...
مهرداد دارانی




__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید