نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 05-08-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نوادگان اصغر قاتل در کمین کودکان


هم میهن: رنگ پریده و بهت زده پدر را نگاه می کند و سعی می کند مرور کند ماجرایی چند لحظه پیش را؛ خیابان ساکت بود و خلوت. مثل همیشه آرام در حال بازی بود که مرد جوان به سراغش آمد. خواست با او به دیدن عجیب ترین وسیله ای که تا به حال دیده است برود. اما کودک 9ساله میل بازی داشت. پسر با او هم بازی شد. بعد از رفاقتی چند دقیقه ای کودک همراه مرد جوان رفت تا وسیله عجیب و غریبش را ببیند.

کودک هنوز خیره به پدر است و ترسیده ماجرای ربوده شدنش و تعرض دو مرد جوان را تعریف می کند. این کودک دوازدهمین قربانی دو مرد جوانی که بود جنایت هایشان،یاد اصغر قاتل و بیجه را زنده می کرد. این پرونده سوم فروردین ماه امسال با شکایت پدر یکی از قربانیان گشوده شد.

امیراسماعیل رضوانفر رئیس شعبه چهار دادیاری دادسرای جنایی تهران تحقیق روی این پرونده را آغاز کرد و برای اینکه بتواند سرنخی از عاملان تعرض پیدا کند، پسربچه 9ساله را مورد پرسش قرار داد. این کودک گفت: من داشتم مقابل در خانه بازی می کردم که پسر جوانی سراغم آمد و گفت می خواهد چیزی به من نشان دهد. من ابتدا دنبالش نرفتم و گفتم برایم مهم نیست اما او طوری صحبت کرد که من قبول کردم همراهش بروم، زمانی که وارد خانه شدم دیدم فرد دیگری هم در آنجا است. پسر جوان به اتفاق دوستش مرا مورد تعرض قرار داد و بعد از خانه اش بیرون و تهدیدم کرد نباید در مورد این اتفاق با کسی صحبت کنم.

دادیار رضوانفر توانست با کمک پسر نوجوان آدرس خانه ای را که وی آنجا مورد تعرض قرار گرفته بود به دست آورد و لحظاتی بعد ماموران این خانه را که در جنوب غرب تهران قرار دارد محاصره و یکی از دو متهم را دستگیر کردند.

یک روز بعد همدست متهم که خود را مخفی کرده بود با ترفند پلیس دستگیر شد. سپس دو جوان به دستور دادیار رضوانفر تحت بازجویی های فنی پلیسی قرار گرفتند. آنها ابتدا فقط تعرض به پسر 9ساله را پذیرفتند و ادعا کردند این اولین جرم آنها بوده است اما چند روز بعد زمانی که والدین دو کودک دیگر در جنوب غرب تهران به پلیس خبر دادند فرزندان شان مورد تعرض دو جوان قرار گرفته اند، مشخص شد متهمان جرائم بیشتری مرتکب شده اند. ماموران برای اطمینان از صحت این احتمال دو کودک را با متهمان مواجهه حضوری دادند و دو قربانی تایید کردند عاملان تعرض همین افراد هستند.

با توجه به اطلاعات به دست آمده دو جوان بار دیگر مورد بازجویی قرار گرفتند. آنها این بار به 12 فقره تعرض اعتراف کردند و توضیح دادند چطور پسربچه ها را می ربودند و مورد آزار قرار می دادند.

یکی از آنها گفت: از مدت ها قبل اغفال پسربچه ها و تعرض به آنها را شروع کردیم. ما قربانیان خود را در جنوب غرب تهران از میان پسربچه هایی انتخاب می کردیم که به تنهایی در کوچه و خیابان مشغول بازی بودند. از آنجایی که خانه خودمان در همان حوالی بود زمانی که شرایط برای انتقال پسربچه ها به خانه مساعد بود من بیرون می رفتم و طعمه هایم را شناسایی و با حرف های عجیب و غریب توجه آنها را جلب می کردم و به بهانه اینکه می خواهم چیزی نشان شان بدهم پسربچه ها را به خانه می کشاندم.

او ادامه داد: بعد از آوردن بچه ها به خانه با زور و تهدید آنها را با هم مورد تعرض قرار می دادیم و رها می کردیم. ما قربانیان را تهدید می کردیم و از آنها می خواستیم در مورد این اتفاق با کسی صحبت نکنند.
تاریخ را که مرور کنیم به جنایت های زنجیره ای زیادی همانند جنایت های این دو جوان می رسیم شاید یکی از معرف ترین و قدیمی ترین آنها اصغر قاتل باشد .

اصغر قاتل کیست ؟

علی‌ اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل (زاده 1272، مرگ 1313) اولین قاتل زنجیره‌ای ایران به حساب می‌آید. قربانیان او را بیشتر کودکانی تشکیل می‌دادند که در اغلب موارد به آنها تجاوز ‌کرده بود. طی مدتی که در عراق زندگی می‌کرد 25 کودک را به قتل رساند و پس از مدت‌ها زندان و پس از آخرین قتل در عراق به ایران می‌گریزد و در ایران هم مرتکب 8 قتل می‌شود. وی در تاریخ ششم خرداد 1313 در تهران محاکمه و در ششم تیرماه همان سال به دار آویخته شد. اصغر قاتل، عامل قتل بیش از 33 پسر خردسال و نوجوان به عنوان اولین قاتل زنجیره‌ای ایران شناخته شده است؛ جنایات وحشیانه وی تنها به داخل کشور محدود نشد و تا کشورهای همسایه نیز پیش رفت.

علی اصغر در خانواده‌ای بزرگ شد که سابقه دزدی و قتل و بدنامی داشت. پدربزرگ وی، زلفعلی، راهزن بود و در منطقه بروجرد، ملایر و عراق (اراک) اقدام به چپاول کاروانها می‌کرد که گاه منجر به کشته شدن کاروانیان نیز می‌شد.

پدر علی‌اصغر، علی‌میرزا نام داشت که دزد و قاتلی به نام بود. علی میرزا از راهزنان و جنایتکاران معروف دوران بود بگونه‌ای که مشهور است او بیش از 40 مسافر و عابر را با دست خود به قتل رساند. بدنامی وی و تحت تعقیب بودنش وی را مجبور کرد که به بغداد مهاجرت کند و زن‌ و فرزندان‌ خود را نیز به‌ همراه‌خود ببرد . اما بنابر علی میرزا از راهزنان معروف راه مشهد بود که به دست فوج قزاق در ایران به قتل رسید و بعدها زن وی همراه با فرزندانش به بغداد رفتند.

علی‌اصغر به سال 1272 خورشیدی در بروجرد به دنیا آمد. اما محل تولد وی را محله عودلاجان تهران می‌نویسد. وی دو برادر با نامهای رضا و تقی و یک‌ خواهر داشته است‌. علی اصغر از مادرش شنیده بود که پدرش علی میرزا، سرباز بوده و در یکی از جنگ‌ها کشته‌است. خانواده علی اصغر به بهانه زیارت کربلا به عراق می‌روند و در بغداد ساکن می‌شوند.

یکی از برادران علی اصغر در بغداد قهوه خانه‌ای برپا می‌کند و علی اصغر هم ابتدا نزد برادرش مشغول به کار می‌شود. اما سرشت شرور وی باعث می‌شود که به اذیت و آزار پسر بچه‌ها بپردازد و تن به کار در قهوه خانه ندهد. وی بعدها به فروش آجیل و تنقلات به کودکان و دانش آموزان پرداخت و از همین راه به اغفال آنان دست زد.

علی اصغر با فروش تنقلات به کودکان و نوجوانان با آنان طرح دوستی می‌ریخت و کم کم با وعده‌هایی آنها را به خلوتی می‌کشید و به آنان تجاوز می‌کرد یا آنها را مورد اذیت و آزار قرار می‌داد. نخستین بار در سن 14 سالگی به علت اذیت و آزار کودکان در بغداد دستگیر شد و به زندان افتاد. اما کمی سن وی باعث شد تا خطر وی جدی گرفته نشود و با رضایت والدین کودکان آزاد شود. وی مجدداً به فروش آجیل و تنقلات به کودکان مدرسه‌ای روی آورد. با مشخص شدن آزاررسانی وی به 5 کودک در بغداد، علی اصغر مجبور به 9 سال حبس شد.

وی از سن 27 سالگی برای در امان ماندن از دست پلیس و دادگاه، تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمه‌های خود آنان را سر به نیست کند. به این ترتیب وی تا پایان اقامت خود در عراق 25 کودک و نوجوان را به قتل رساند. به اعتراف خودش هنگامی که آخرین کودک را در بغداد می‌کشت توسط کودک دیگری دیده شد به همین علت به سرعت و برای همیشه از عراق فرار کرد و روانه ایران شد.

وی در مورد جنایاتش در عراق می‌گوید: درعراق‌ در قهوه‌ خانه‌ برادرم‌ هر چه‌ پول‌می‌گرفتم‌ خرج‌ اطفال‌ می کردم‌. مدتی‌ هم‌ درمساجد درس‌ آجیل‌ می‌فروختم‌ و با اطفال‌ رابطه‌برقرار می‌کردم‌ تا این‌ که‌ به‌ علت‌ فریب‌ دادن‌ 5بچه‌ از فرزندان‌ متمولین‌ آنجا و فریب‌ دادن‌ آنهانه‌ سال‌ حبس‌ کشیدم‌. پس‌ از آزادی‌ از برادرم‌خواستم‌ که‌ برایم‌ زن‌ بگیرد ولی‌ قبول‌ نکرد. دیگرهمیشه‌ با اطفال‌ بودم‌ تا این‌ که‌ یک‌ شب‌ یک‌شاگرد نجار به‌ نام‌ حسن‌ را فریب‌ دادم‌ با پنج‌ نفردیگر به‌ او تجاوز کردیم‌ به‌ خاطر همین‌ دو سال‌حبس‌ کشیدم‌ و از طرف‌ محکمه‌ تحت‌ نظر پلیس‌بودم‌. هر شب‌ پلیس‌ در خانه‌ می‌امد و بودن‌ مرادر خانه‌ کنترل‌ می‌کرد، تصمیم‌ گرفتم‌ به‌ هر پسری‌که‌ تجاوز می‌کنم‌، او را به‌ قتل‌ برسانم‌ در بغداد 25 پسر را سر بریدم‌ اغلب‌ جنازه‌ را در شط غرق‌می‌کردم‌، برخی‌ را هم‌ به‌ قدری‌ ماهر شده‌ بودم‌که‌ از سر بریدن‌ هیچ‌ آثاری‌ نمی‌گذاشتم‌ آخرین‌بچه‌ را که‌ می‌کشتم‌ کودک‌ دیگری‌ مرا دید و به‌طرف‌ شرطه‌ دوید که‌ من‌ از همانجا به‌ ایران‌ فرارکردم‌.

با فرار از عراق به ایران، اصغر در کاروانسرای رضاخان در تهران ساکن شد و مشغول به کارهای دوره گردی و بویژه بامیه فروشی شد. به این ترتیب، وی باز هم امکان تماس با کودکان و نوجوانان را پیدا نمود. طعمه‌های وی این بار بیشتر نوجوانان شهرستانی بودند که برای یافتن کار به تهران آمده بودند. وی در مدتی کوتاه هشت نفر را در تهران کشت و جنازه‌های آنها را در جنوب تهران رها ساخت. کشف جسدهای مثله شده این نوجوانان در کوره‌ها و قناتهای منطقه شترخان باعث ترس و وحشت فراوان در تهران شده بود.

دهم دیماه 1312 در یک قلعه خرابه در بیابان شترخان در جنوب تهران، چوپان نوجوانی سر بریده شده کودکی را می‌یابد و سراسیمه این خبر را به اهالی روستای نجف آباد در همان نزدیکی می‌رساند. ماموران اداره تامینات (آگاهی) تهران با حضور در محل جسد کودک و نیز دو جسد دیگر را می‌یابند که همگی کمتر بیست سال سن داشته و در دو هفته گذشته کشته شده بودند.

در بیست و سوم بهمن همان سال در فاصله کمتر از دوماه، جمجمه جوان دیگری در میدان جلالیه (پارک لاله) پیدا می‌شود اما تلاش برای یافتن جسد وی بی نتیجه می‌ماند. پنج روز بعد جنازه‌ فردی سی ساله در قنات‌ امین‌آباد منطقه دولت‌ آباد کشف‌ می‌شود که‌ بدون سر می‌باشد.

با ایجاد جو رعب و وحشت در تهران، پلیس (نظمیه) و دادگستری (عدلیه) به تلاش جدی برای یافتن سرنخی از قتلها مشغول می‌شوند. سردار تیمورخان مفتش باتجربه تامینات تهران مامور پی گیری قتلهای زنجیره‌ای در جنوب تهران شد. ماموران با اجیر کردن چند چاه کن، به تلاش خود برای یافتن جسد یافت شده در قنات ادامه دادند.

آنها در روز پنجشنبه 10 اسفندماه 1312 در حوالی چاه‌های قنات امین آباد، به مردی میانسال در بیابان بر خوردند که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش داشت. ماموران از وی و شغلش می‌پرسند. وی ادعا کرد که بامیه فروش است و پیت هم ابزار کار اوست. ماموران در ابتدا به وی شک نکردند اما با تفتیش پیت متوجه لباسهای خونین و یک کارد خونین می‌شوند. وی ادعا می‌کند که پیراهن و شلوار را از بازار حرم عبدالعظیم خریده و کفش و کلاه را یافته‌است. پیت و سینی و بقیه چیزها هم وسایل کار اوست. اما ماموران از پاسخ وی قانع نشده و به این ترتیب مرد بامیه فروش دستگیر و برای استنطاق به کمیسری و سپس به تامینات تهران برده می‌شود به این ترتیب اصغر قاتل دستگیر می‌شود .

ماموران به محل زندگی علی اصغر در کاروانسرای رضاخان می‌روند و با پرس و جو از همسایه‌ها متوجه می‌شوند شب پیش از آن پسر بچه‌ای که علی اصغر وی را برادر خود معرفی می‌کرده، شب‌ را در اتاق‌ او خوابیده‌ است‌. آنها لباسهای به دست آمده را شناسایی و متعلق به همان نوجوان معرفی می‌کنند.

پس از چند سری بازجویی علی اصغر اقرار می‌کند که لباس‌ها مربوط به‌ نوجوانی ملایری به نام علی است که اصغر در ابتدا برای وی سینی و بامیه خریده تا در کنار او کار کند اما با گریختن وی، اصغر مجدداً وی را یافته و پس از تجاوز، وی را به قتل رسانده است‌. در نهایت علی اصغر به انجام هشت قتل در ایران و بیست و پنج قتل در عراق و تجاوز به مقتولان و دیگر کودکان اقرار کرد.

دادگاه اصغر که اکنون دیگر به اصغر قاتل مشهور شده بود، در خرداد و تیرماه 1313 تشکیل شد. جرم وی تجاوز و قتل دهها کودک و نوجوان ذکر شد. سرانجام دادگاه وی را به نه سال حبس و نیز اعدام محکوم کرد که با اعتراض علی اصغر، رای به دیوان عالی تمیز رفت که در آنجا نیز حکم وی مجدداً تائید شد. علی اصغر در توجیه جنایتهای خود گفت: اینها یک عده بی پدر و مادر هستند؛ بی سروپا و خوشگل اند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی می‌کنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشته‌ام. من در خارجه که بودم از اینها خیلی بودند و خیلی از آنها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آنها را می‌کشتم .

سرانجام در سحرگاه روز چهارشنبه‌ ششم‌ تیر 1313 حکم اعدام وی در میدان توپخانه در جلوی تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد. وی ابتدا شوخ و سر حال بود اما با مشاهده طناب دار در هم شکست و بنابر اظهارات حاضران گفت در صورت آزادی دو گوسفند برای قربانی نذر خواهد کرد. وی پس از فراخوانده شدن به سمت دار با اعتراض گفت: «من‌ چند ولگرد و مجهول‌ الهویه‌ را کشتم‌، شما به‌خاطر آن‌ها مرا می‌کشید؟».

بیجه؛ فرزند خلف اصغر

بعد از اصغر قاتل، محمد بسیجه (معروف به محمد بیجه) که در تابستان سال 83 به جرم به تجاوز و قتل بیش از ۱۷ کودک و ۳ بزرگسال دستگیر شد، هم تا مدت ها ترس و وحشت را به دل پدر و مادرانی که کودکانشان به تنهایی در کوچه یا خیابان بازی می کردند انداخت.

ماجرای قتل کودکان در اطراف تهران، به عنوان بزرگ‌ترین پرونده جنایی هفتاد و یک سال اخیر در ایران شناخته شده و بشدت افکار عمومی را در این کشور تحت تأثیر قرار داده است.

بیجه اعتراف کرده بود خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بود و قصد انتقامگیری از جامعه داشته و دیگری نیز از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج می‌برده است.

بیجه درباره‌ انگیزه‌ اصلی‌اش برای ارتکاب قتل گفته بود: من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگی‌ام را با دیگران مقایسه می‌کردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.

محمد بیجه گفته بود اگر دستگیر نمی‌شد ۱۰۰ کودک را از بین می‌برد. نیروی انتظامی شانزده تن از مأموران و افسران خود را در رسیدگی به این پرونده «مقصر» دانسته و قوه قضاییه نیز اعلام کرده‌است که دادستان پاکدشت و همچنین دو بازپرس و یک دادیار دادسرای این شهرستان در رسیدگی به پرونده «کوتاهی» کرده اند.

منبع: fardanews.com

__________________

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید