نمایش پست تنها
  #1363  
قدیمی 05-10-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
جدید اقرار ماهی ها



رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید
عكس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
ماهیان می گفتند
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم كرده تابستان بود
پسر روشن آب لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد كه برد
به درك راه نبردیم به اكسیژن آب
برق از پولك ما رفت كه رفت
ولی آن نور درشت
عكس آن میخك قرمز در آب
كه اگر باد می آمد دل او پشت چین های تغافل می زد
چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت كن
و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است
باد می رفت به سر وقت چنار

من به سر وقت خدا می رفتم......


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید