....................
دوس جون مهربونم سلام ....
حوصله دو کلوم حرف دخترونه مارو داری ؟؟
دلمون بدجوری گرفته ولی عادت کردیم به روی خودمون نیاریم !
می دونی اینروزا دارم چی میکشم ؟ از بس دلگیرم مدام میرم سر وقت حافظ
سروقت کتاب شعرام .. سروقت مداد و دفترم ...
ولی نمیدونم چرا این اشفتگی درونمو هیچی درمون نمیکنه!
فک کنم از این مرض عجیب غریبا گرفتم !
من خوب نیستم
امشب بیا سر قرار همیشگی مون
منتظرتم !
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|