کسی را مي خواهم که آغوشش را
شانـــــه هايش را
دستهايش را
به من قرض بدهد تا يک دل سير گريه کنم ؟!
بدون هيچ سوال و جوابی
نصيحتی .......
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|