ارغوان ...
ارغوان ...
شاخه ی همخون جدا مانده ی من !
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا ...
يا گرفته است هنوز ؟
من در اين گوشه كه از دنيا بيرون است
آفتابی به سرم نيست
از بهاران خبرم نيست ..............
"ه.الف.سایه"
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|