نمایش پست تنها
  #1421  
قدیمی 07-03-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من از آن ابتدای آشنایی
شدم جادوی موج چشم هایت
تو رفتی و گذشتی مثل باران
و من دستی تكان دادم برایت
تو یادت نیست آنجا اولش بود
همان جایی كه با هم دست دادیم
همان لحظه سپردم هستیم را
به شهر بی قرار دست هایت
تو رفتی باز هم مثل همیشه
من و یاد تو با هم گریه كردیم
تو ناچاری برای رفتن و من
همیشه تشنه شهد صدایت
شب و مهتاب و اشك و یاس و گلدان
همه با هم سلامت می رسانند
هوای آسمان دیده ابری ست
هوای كوچه غرق رد پایت
اگر می ماندی و تنها نبودم
عروس آرزو خوشبخت میشد
و فكرش را بكن چه لذتی داشت
شكفتن روی باغ شانه هایت
كتاب زندگی یك قصه دارد
و تو آن ماجرای بی نظیری
و حالا قصه من غصه تست
وشاید غصه من ماجرایت
سفر كردن به شهر دیدگانت
به جان شمعدانی كار من نیست
فقط لطفی كن و دل را بینداز
به رسم یادگاری زیر پایت
شبی پرسیدم از خود هستیم چیست
به جز اشك و نیاز و یاد و تقدیر
و حالا با صداقت می نویسم
همین هایی كه من دارم فدایت
دعایت می كنم خوشبخت باشی
تو هم تنها برای خود دعا كن
الهی گل كند در آسمانها
خلوص غنچه سرخ دعایت


__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید