مینا عزیزم خوشحالم که میخ های گذشته رو درآوردی ..
درست مث تاپیک کام هیر ...
اونجا هم بهت گفتم .. این مهم نیست که چقد زبان انگلیسی ات خوبه !
این مهمه که به خودت جرئت و اجازه دادی بیای اونجا و بنویسی
این خیلی خیلی خوبه ...
نتیجه ش هم نمیگم عالی بود ولی خوب بود ...
آفرین
غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|