نمایش پست تنها
  #3584  
قدیمی 07-07-2011
bid_tanha آواتار ها
bid_tanha bid_tanha آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: تبریز
نوشته ها: 67
سپاسها: : 55

69 سپاس در 42 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم .
گفتم:کجا ؟
گفت : رو قلبت .
گفتم مگه می تونی ؟
گفت : آره سخت نیست ، آسونه.
گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه.
یه خنجر برداشت .
گفتم این چیه ؟
گفت : سیسسسسس.
ساکت شدم .
گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی .
خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت .
دوست دارم دیوونه.
اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم .
اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده.
دوست دارم دیوونه .
میگن هر چی تو آفتاب بمونه رنگش می پره
منم مدتیه قلبمو گذاشتم تو آفتاب تا سیاهی هاش بپره
آن عشق که دیده گریه آموخت ازو
دل در غم او نشست و جان سوخت ازو
امروز نگاه کن که جان و دلِ من
جز یادی و حسرتی چه اندوخت ازو
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از bid_tanha سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید