آره شروین زود میگذرن ...مثل روزهایی گذشت و الان فقط خاطرات شیرین و تلخش برامون می ماند... بازی تخته هم فرانک خانم هی کُری میخونه که من ترسیدم از ایشون شکوووووووووووووووفه ...کوجایی این جمله ت نقل قول: چه دیر میفهمیم که زندگی همان روزهایی بود که زود سپری شدنش را آرزو می کردیم تو دلمو خالی کرد...وقتی دیشب داشتم از زود گذشتن روزهام می نوشتم فقط این نارحتم میکرد که الان بهترین روزهای زندگیم میتونه باشه...جوانی و تلاش و لذت بردن از آن گاهی وقتا خیلی بی حوصله میشم..واسه بیرون رفتن از خونه قبلا یک ساعت کارم بود آماده بشم بعد شد نیم ساعت ..حالا شده ده دقیقه بحث راه می اندازم نمیشه فقط بخونی ...باید شرکت کنی ..تازه هر پستی که میخونی بخاطر اینکه شمایین یک 5 تومنی ناقابل من هفته دیگه عروسی یکی از دوستامه...تمام دوره مدرسه با هم بودیم..12 سال با هم بزرگ شدیم..بعد از دانشگاه یه جا قبول نشدیم ولی با هم دوست بودیم..هستیم...و خواهیم موند.. آره شروین زود میگذره... خوش به حال اون روزهایی که واسه اینکه 19/75 میشدم و به معلمم اصرار میکردم 20 بده ...کلی کلاس بهم می ریختم... و..... غزل اینجا بیاد من کشتمش