سلااااااممم از کلاس تازه اومدم با اینکه خیلی خسته م ولی پست های شما منو به هیجان آورد ترنم گاهی اوقات که پست میدی چند باری باید بخونم تا متوجه بشم چی میگی : دی شونسد طا اول اینکه خوب در مورد اینکه داستان کلی گفته بود..اره خوب میگم داستان های کوتاهی هستن که خودمون میتونیم با زندگیمون بسنجیم و ارزیابی کنیم..مثلا خودت چه وقت هایی میگی نه من نمی تونم..نه این کار انجام بشو نیست..من نمی تونم از احساساتم بهش بگم...وخیلی چیز های دیگه ولی هر داستانی که میخواد شروع بشه با یک مشکل دیمان اغاز میشه مثلا همین داستان در ابتداش دمیان میگه نه من نمی تونم حرفامو بهش بزنم خوب دمیان ترس داره..ترس بهش اجازه صحبت کردن نمیده..چند بار شده با اون فرد صحبت کرده و موفق نبوده و دیگه باور کرده هیچوقت نمیتونه از احساساتش بگه ... بطور دقیق متوجه منظور این سوالت نشدم نقل قول: بعد مینا یه سوال دیگه احساس دمیان در مورد داستان نوشته یا مثلا فکرای دمیان و ؟؟ ترنم به غزل هم گفتم...توی شهرستان ها این کتاب فعلا موجود نیست..تازه به بازار اومده..واسه نشر آراسته هست ..و فعلا بصورت اینترنتی هم نمیشه خرید کرد...تنها اینکه از تهران کسی خرید کنه..فکر کنم تو انقلاب هم نباشه و خیابان سهروردی باشه....در اولین فرصت اگه دیدم بصورت اینترنتی خرید شو گذاشتن خبرتون میکنم یا اگر شخصی در تهران دارین واستون کتاب تهیه کند. غزل تبریک میگم بیا بعدا بگو اسم دختر دایی تو چی گذاشتن شکوفه جان ...مرسی... اصن این کره کوچولو با وجود من داره می چرخه ..به به ....چه دخمل نازی نگران نباش..همه چیز به دست خودت هست ...هیچکس به اندازه ی خودت نمیتونه بهت کمک کنه میدونم خیلی سخته..من بعضی وقتا حس میکنم دیگه بیشتر از این نمی تونم..ولی این طور نیست.... همون میخی هست که سالها بهش نگاه کردیم و ازش ترسیدم .. و یک بار هم از جای خودمون بلند نشدیم ببینیم که میشه ازش رها بشیم یا نه؟ البته در کنار این تلاش های ما حتما نیاز به همراه های صمیمی داریم اقا مهدی ابرو فواید دیگه ی هم داره یادم رفته نمره م چند میشه 18؟