شعر در سبک زلال از جناب آقای اعظم خواجه اف خجسته از شاعران تاجیکستانی:
جناب اعظم اف خجسته:
این سعادت نصیب بنده شد که جناب ابوالفضل عظیمی بیلوردی (دادا) - پایه گذار شعر زلال را از نزدیک زیارت کنم. بر منطقه "کوه سنگی" مشهد صحبتی صمیمی با ایشان داشتم که برای همیشه در اعماق قلبم نقش بست.
ضمن یاداوری از دوستان همقلم، چند زلال خواندیم از خود از دوستان. زلال "در کنار رود سیر را برای جناب دادا خواندم . با دقت تام گوش کردند و فرمودند: عجب لهجه زیبا است این زبان تاجیکی. ...چه زود گذشت زمان و دوست من عاذم تبریز شدند.
این زلال را تقدیم عزیزان می کنم:
در کنار رود *سیر*
بانویی در بند تنهایی اسیر
خاطراتش در کویر رفته ها پر می زند
چشم هایش خیره بر تنهایی زیبای مَهتاب منیر
ماه تنها رَهنمایی می کند این بانو را: تنهایی خود مکتب است
در یم تنهایی خود را از خودی خود تو بشناس و بگیر
یک دمی در خود فنا شو خویش را قربان نما
تا شوی در زندگانی بی نظیر
بخت بادت دستگیر
منبع:
http://zolal-khojasta.blogfa.com/
دوباره آمدی، سلام
به مثل یک ستاره آمدی، سلام
اگرچه دیرِ دیر، ولی چه پاک و خوب و باصفا
دلِ به پنجه های غم اسیر را چو چاره آمدی، سلام
کلام عاشقانه را، نگاه شاعرانه را، صدای چون ترانه را
تجّسم و طراوتی ز باغ استخاره آمدی، سلام
ز روزهای نارسیده ی گذشته از سرم
چو پرتوِ اشاره آمدی، سلام
دوباره آمدی؟ سلام!
سیگار می کشم
ببین چه با وقار می کشم
و با طنابِ حلقه حلقه دود تلخ آن
غم و کدورت درون سینه را به دار می کشم
چو غم مرا به چاه خود کشید و غمگسار من کنار من نبود
خودم تمام این علم به دوش چون قطار می کشم
عزیز مصر من به دست گرگ ها اسیر
که آه غمگسار می کشم
غبار می کشم