آناهیتا گیان ی باران کوچولو آمد البته گل بود اگه بچه های کوچه داد نمیزدن منم متوجه نمیشدم رفتم پشت پنجره بوی گل میداد
خب شاید چون محله ما قدیمیه خدا فقط بری ما فرستاده

دوستمان داره دیگه

مرسی که به یاد دوستان هستی انا هیتا جان
روناک شیت شده ی ماهه دنبال خانه ست که بخره هنوز پیدا نکره هفته دیگه هم باید تخلیه کنه
مجبوره دوباره کرایه کنه
ای طفلیا خسیسن دلشان نمیاد کرایه بدن الان میگن رهن کامل اگه ندیدی شد حاجی روناک

میخواستن بیان شریعتی بخرن شکر خدا صابخانه پشیمان شد

جدی میگم ها بری چمه میخان سر بیارن هر کی میبینه میگه ای مرد گنده چه نسبتی با شما داره؟!بعد میگه واقعاااااااااااااااااااااااااا اا؟؟!!!

دور باشن بهتره
مینا جون حالت که خوبه عزیزم کار کن دختر خوب مامان بابا که گناه نکردن هی پول بریزن زیر دست شما
ی حرکتی
گرمای یزد رو هم شنیدم که غیر قابل تحمله البته باور بفرمایید اینجا هم دست کمی نداره +خاک من که مثل قهوه چیا ی لنگ رو دوشمه هی دستمال میکشم

اسی خان قدرشو میدونیم

شهرم از عشق و صفا شهره به دوران باشد