نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 07-22-2011
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مجید فرجی خبرنگار جوان کرجی که همراه با روح الله داداشی در صحنه قتل او حضور داشت در مورد این اتفاق گفت: «حدود ساعت 12:05 شب بود که روح الله با آزرای مشکی اش امد در خانه ما در خیابان مالک اشتر تا با هم برویم بیرون. با هم رفتیم از یک سوپر مارکت خرید کردیم و آمدیم توی ماشین نشستیم. کمی که جلوتر رفتیم یک پراید مشکی با بوق های وحشتناک (که هنوز صدای آن در گوشم است) پشت ما قرار گرفت و مدام شروع کرد به بوق زدن. مشخص بود دنبال بهانه ای برای دعواست چون راحت می توانست رد شود. روح الله شیشه را پایین کشید تا ببیند طرف چه می گوید که راننده چند فحش بد داد و بعد گفت اگر وجود داری بزن کنار. روح الله دید طرف سرش برای دعوا درد می کند گاز داد که برود اما پراید مشکی دنبالش آمد و سرانجام جلوی ما پیچید و روح الله که دید طرف دست بردار نیست از ماشین رفت پایین تا ببیند حرف حساب آن ها چیست. راننده همین که از ماشین آمد پایین دو تا فحش ناموسی داد و قمه را از غلاف بیرون کشید و تا روح الله به خودش بیاید قمه را محکم زیر حنجره روح الله کشید. شاید شما بگویید چرا روح الله با آن هیکل اسیر این آدم شد که قد بلندی هم نداشت. روح الله اصلا آدم دعوایی نبود. اصلا دنبال شر نمی گشت. فکرش را هم نمی کرد که طرف قمه را بزند اما انگار طرف برای این کار ماه ها برنامه ریخته بود چون معطل نکرد و بلافاصله زیر حنجره روح الله کشید»
او ادامه داد: «خون مثل فواره زد بیرون. روح الله شوکه شده بود که در همان حالت یکی هم توی قلب روح الله زد. آن یکی که کنار راننده نشسته بود آمد طرف من اما چیزی دستش نبود من هم با او گلاویز شدم که راننده را برای کمک خواست. راننده با قمه آمد سمت من و من رفتم سراغ ماشین تا سوئیچ را بردارم اما سوئیچ نبود. راننده به دوستش گفت بیا بریم زدمش... و بعد با قمه آمد سمت ماشین و نشست توی ماشین و گازش را گرفت و رفت. من دستم به جایی نبود و مدام فریاد می زدم کمک. گویا یکی از ساکنان ساختمان های آن محل در خیابان پونه غربی زنگ زده بود به 110 و گفته بود که تند بیایید که دو تا جوان را اینجا کشتند. ضبط شده صدای او در 110 هست. من رفتم سمت روح الله که دیدم مدام می گوید نامردا زدند تو قلبم.»..


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

رضا صادقی در حاشیه اجرای کنسرت دوشنبه شب در جشنواره بزرگ شعبانیه ضمن گرامیداشت یاد روح الله داداشی قوی ترین مرد ایران گفت: چندی پیش برای انجام کاری به کرج رفتم اما راهم را گم کردم و برای پیدا کردن مسیر از دو جوان که با ماشین شان در کنارم قرارم حضور داشتند، سوال کردم.
وی ادامه داد: راننده من را نشناخت اما با متانت خاصی گفت: "راه را نشان می دهم اما فکر می کنم نتوانید آن را پیدا کنید به همین خاطر بهتر است دنبال ماشین من بیائید". گرچه مسیرش بسیار دور شد اما من را به اتوبان رساند و پس از خداحافظی متوجه شدم او کسی نبود جز روح الله داداشی. من مطمئنم روحش با دعای شما مردم عزیز شاد خواهد شد.
این خواننده که مورد تشویق شدید حاضران قرار گرفته بود، در بخش دیگری از صحبت هایش تاکید کرد: ناصر حجازی اسطوره اخلاق و ورزش بود و چون مردم را دوست داشت و همیشه باعث شادی دل مردم می شد، امیدوارم خوشحالی مردم هم باعث شادی روح وی شود.
رضا صادقی در مورد دو تیم استقلال و پرسپولیس اظهار داشت: این دو تیم باعث افتخار لحظه های ورزشی ما هستند، من هم اول عاشق رنگ مشکی هستم و در انتها و اعماق دلم قرمز هستم. البته نه قرمز و نه آبی، مشکی تا ابد رنگ عشقه.
__________________

ویرایش توسط SonBol : 07-22-2011 در ساعت 05:52 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید