نمایش پست تنها
  #172  
قدیمی 07-30-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
دارد این یارانه ها استان به استان می رسد

مبلغش هر چند فعلا قابل برداشت نیست
موسم برداشت حتما تا زمستان می رسد

در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
بعد از این یک پول یا مفتی فراوان می رسد

چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
نوبت حالیدن یارانه داران می رسد

شهر ،کلا شور و حال دیگری بگرفته است
بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد

آن یکی با ساز،رنگ گلپری جون می زند
این یکی با دنبکش ،بابا کرم خوان می رسد

عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است
شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد

مش رجب ،آن گوشه هی یکریز بشکن می زند
خاله توبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد

تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:
خب خدارا شکر پول کفش و تنبان می رسد

مادرم هم خنده جانانه ای فرمود و گفت
پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد

بی بی ازآن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:
خرج استخر و سونا م ای جانمی جان می رسد

خانعمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک
تا بگیرد آنچه را فعلا به ایشان می رسد

اصغری در پای منقل ،بود سرگرم حساب
تا ببیند پول چندین لول، الان می رسد

خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند
طفکی از دور با چشمان گریان می رسد




__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید