گــاهی از دوســت داشتنهایم احــساس پــرواز می کــنم
گــاهی از دلــتنگی هایم احــس...اس مچــالــگی ...
گاهــی از انــسان بودنم احســاس خــستگی ...
هــر لــحظه احساســی و پــارادوکــس اینها با یــکدیــگر .
یک لــحظه خــنده ،
یک لــحظه اشک ،
یک لحظه لبــریز از حس دوست داشــتن ،
یــک لــحظه حــس تنهائی محض ...
چقدر ســخت اســت انــسان بــودن . . .
|