من نوکر بادنجان نيستم
نوکر بادنجان به کساني اطلاق مي شود که به اقتضاي زمان و مکان به سر م يبرند و در زندگي روزمرۀ خود تابع هيچ اصل و اساس معقولي نيستند. عضو حزب باد هستند، از هر طرف که باد مساعد بوزد به همان سوي مي روند و از هر سمت که بوي کباب استشمام شود به همان جهت گرايش پيدا مي کنند.
خلاصه طرفدار حاکم منصوب هستند و با حاکم معزول به هيچ وجه کاري ندارند. آنان که عقيدۀ ثابت و راسخ ندارند و معتقدات خويش را به هيچ مقام و منزلتي نمي فروشند اگر به آنها تکليف کمترين انعطاف و انحراف عقيده شود بي درنگ جواب مي دهند من نوکر بادنجان نيستم.
اما ريشۀ اين ضرب المثل:
نادرشاه افشار پيشخدمت شوخ طبع خوشمزه اي داشت که هنگام فراغت نادر ازکارهاي روزمره با لطايف و ظرايف خود زنگار غم و غبار خستگي و فرسودگي را ازناصيه اش مي زدود. نظر به علاقه و اعتمادي که نادرشاه به اين پيشخدمت داشت دستور داد غذاي شام و ناهارش با نظارت پيشخدمت نامبرده تهيه و طبخ شود وحتي به وسيلۀ همين پيشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگيها وشيرين زبانيهايش روحاً استفاده کند.
روز برنامۀ غذاي نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبي پخته ومأکول شده بود. نادر ضمن صرف غذا از فوايد و مزاياي بادنجان تفصيلاً بحث کرد.
پيشخدمت زيرک و کهنه کار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن وزير و بالا کردن چشم و ابرو تصديق و تأييد کرد بلکه خود نيز در پيرامون مقوي و مغذي و مشهي و مأکول بودن بادنجان داد سخن داد و حتي پا را فراترنهاده ارزش بهداشتي آن را به آب حيات رسانيد!
چند روزي از اين مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان براي نادر آوردند. اتفاقاً در اين برنامۀ غذايي بادنجان به خوبي پخته نشده بود و به طعم وذائقۀ نادرشاه مطبوع و مأکول نيامد لذا به خلاف گذشته و شايد براي آنکه پيشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختي انتقاد کرد و باقيافۀ برافروخته گفت:«اينکه مي گويند بادنجان باد داردف نفاخ است، ثقيل الهضم و ناگوار است دروغ نگفته اند.» خلاصه بادنجان بيچاره را از هر جهت بهباد طعن و لعن گرفت و از هيچ دشنامي در مذمت آن فروگذار نکرد.
پيشخدمت موقع شناس که درسش را روان بود بدون آنکه ماجراي چند روز قبل را به روي خود بياورد با نادرشاه هم صدا شد و هر چه از ضرر و زيان بعضي از گياهان و نباتات در حافظه داشت همه را بي دريغ نثار بادنجان کرد و گفت:«اصولاًبادنجان با ساير گياهان خوراکي قابل مقايسه نيست زيرا به همان اندازه که مثلاً کدو از جهت تغذيه و تقويت مفيد و سودمند است خوراک بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زيان بخش مي باشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان!»
نادرشاه که با گوشۀ چشمش ناظر ادا و اطوار مضحک پيشخدمت و بيانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند کرد و گفت:«مردکۀ احمق، بگو ببينم اگربادنجان تا اين اندازه زيان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعريف و تمجيدکردي و از نظر مغذي و مقوي بودن، آن را آب حيات خواندي؟ اينکه گفته انددروغگو را حافظه نيست بيهوده نگفته اند.»
پيشخدمت بدون تأمل جواب داد:«قربان، من نوکر بادنجان نيستم من نوکر قبلۀعالم هستم. هرچه را که قبلۀ عالم بپسندد مورد پسند من است. پريروز اگرطرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود که قبلۀ عالم را از آن خوش آمده بود. امروز به پيروي از عقيده و سليقۀ سلطان وظيفه دارم که دشمن آن باشم!»
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 08-31-2011 در ساعت 12:48 PM
|