نمایش پست تنها
  #1158  
قدیمی 09-10-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


دو قورت و نیمش باقی است
ضرب المثل بالا درباره کسی به کار می رود که حرص و طمعش را معیار و ملاکی نباشد و بیش از میزان قابلیت و شایستگی انتظار تلطف و مساعدت داشته باشد . عبارت مثلی بالا از جنبه دیگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد و آن موقعی است که شخص در ازای تقصیر و خطی نابخشودنی که از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگی نکند بلکه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد .

و اما ریشه این ضرب المثل :
چون حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش داود بر اریکه رسالت و سلطنت تکیه زد بعد از چندی از خدای متعال خواست که همه جهان را در ید قدرت و اختیارش قرار دهد و برای اجابت مسئول خویش چند بار هفتاد شب متوالی عبادت کرد و زیادت خواست .

در عبارت اول آدمیان و مرغان و وحوش . در عبادت دوم پریان . در عبادت سوم باد و آب را حق تعالی به فرمانش درآورد .
بالاخره در آخرین عبادتش گفت : « الهی ، هرچه به زیر کبودی آسمان است باید که به فرمان من باشد . »
خداوند حکیم علی الاطلاق نیز برای آن که هیچ گونه عذر و بهانه ای برای سلیمان باقی نمانده هرچه خواست از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت و توانایی ، بدو بخشید و اعاظم جهان از آن جمله ملکه سبا را به پایتخت او کشانید و به طور کلی عناصر اربعه را تحت امر و فرمانش درآورد .
باری ، چون حکومت جهان بر سلیمان نبی مسلم شد و بر کلیه مخلوقات و موجودات عالم سلطه و سیادت پیدا کرد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواستار شد که اجازت فرماید تا تمام جانداران زمین و هوا و دریا ها را به صرف یک وعده غذا ضیافت کند ! حق تعالی او را از این کار بازداشت و گفت که رزق و روزی جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده این مهم برنخواهد آمد . سلیمان بر اصرار و ابرام خود افزود و عرض کرد :
« بار خدیا ، مرا نعمت قدرت بسیار است ، مسئول مرا اجابت کن . قول می دهم از عهده برایم ! »
مجدداً از طرف حضرت رب الارباب وحی نازل شد که این کار در ید قدرت تو نیست ، همان بهتر که عرض خود نبری و زحمت ما را مزید نکنی . سلیمان در تصمیم خود اصرار ورزید و مجدداً ندا در داد :
« پروردگارا ، حال که به حسب امر و مشیت تو متکی به سعه ملک و بسطت دستگاه هستم ، همه جا و همه چیز در اختیار دارم چگونه ممکن است که حتی یک وعده نتوانم از مخلوق تو پذیرایی کنم ؟ اجازت فرما تا هنر خویش عرضه دارم و مراتب عبادت و عبودیت را به اتمام و اکمال رسانم . »
استدعای سلیمان مورد قبول واقع شد و حق تعالی به همه جنبدگان کره خاکی از هوا و زمین و دریاها و اقیانوسها فرمان داد که فلان روز به ضیافت بنده محبوبم سلیمان بروید که رزق و روزی آن روزتان به سلیمان حوالت شده است .

سلیمان پیغمبر بدین مژده در پوست نمی گنجید و بی درنگ به همه افراد و عمال تحت فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا در مقام تدارک و طبخ طعام برای روز موعود برآیند .
بر لب دریا جای وسیعی ساخت که هشت ماه راه فاصله مکانی آن از نظر طول و عرض بود : « دیو ها برای پختن غذا هفتصد هزار دیگ سنگی ساختند که هر کدام هزار گز بلندی و هفتصد گز پهنا داشت . »
چون غذاهای گوناگون آماده گردید همه را در آن منطقه وسیع و پهناور چیدند . سپس تخت زرینی بر کرانه دریا نهادند و سلیمان بر آن جای گرفت .
آصف بر خیا وزیر و دبیر و کتابخوان مخصوص و چند هزار نفر از علمی بنی اسرییل گرداگرد او بر کرسیها نشستند . چهار هزار نفر از آدمیان خاصگیان در پشت سر او و چهار هزار پری در قفی آدمیان و چهار هزار دیو در قفی پریان بایستادند .
سلیمان نبی نگاهی به اطراف انداخت و چون همه چیز را مهیا دید به آدمیان و پریان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند .
ساعتی نگذشت که ماهی عظیم الجثه ی از دریا سر بر کرد و گفت : « پیش از تو بدین جانب ندایی مسموع شد که تو مخلوقات را ضیافت می کنی و روزی امروز مرا بر مطبخ تو نوشته اند ، بفرمای تا نصیب مرا بدهند . »
سلیمان گفت : « این همه طعام را برای خلق جهان تدارک دیده ام . مانع و رادعی وجود ندارد . هر چه می خواهی بخور و سدّ جوع کن . » ماهی موصوف به یک حمله تمام غذاها و آمادگی های مهمانی در آن منطقه وسیع و پهناور را در کام خود فرو برده مجدداً گفت : « یا سلیمان اطعمنی ! » یعنی : ای سلیمان سیر نشدم . غذا می خواهم !!

سلیمان نبی که چشمانش را سیاهی گرفته بود در کار این حیوان عجیب الخلقه فرو ماند و پرسید : « مگر رزق روزانه تو چه مقدار است که هر چه در ظرف این مدت برای کلیه جانداران عالم مهیا ساخته ام همه را به یک حمله بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی و آزمندی می کنی ؟ » ماهی عجیب الخلقه در حالی که به علت جوع و گرسنگی ! یاری دم زدن نداشت با حال ضعف و ناتوانی جواب داد :
« خداوند عالم روزی 3 وعده و هر وعده یک قورت غذا به من کمترین ! می دهد . امروز بر اثر دعوت و مهمانی تو فقط نیم قورت نصیب من شده هنوز دو قورت و نیمش باقی است که سفره تو برچیده شد . ای سلیمان اگر ترا از اطعام یک جانور مقدور نیست چرا خود را در این معرض باید آورد که جن و انس و وحوش و طیور و هوام را طعام دهی ؟ » سلیمان از آن سخن بی هوش شد و چون به هوش آمد در مقابل عظمت کبریایی قادر متعال سر تعظیم فرود آورد .



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید