با ایشون خلاصه تماس گرفتیم با مامان توی شق گرمای تابستان عراق سرماخورده بودن صداشون در نمیومد دیگه واقعا منت گذاشتم سرشون نخندیدم هاهاهاهاهاهاهها
حالشون خوب بود خوش بهشون گذشته بود هی دل میسوزوندن و تعریف میکردن با آب و تاب .
فکر کنم فردا میان سایت .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|