نمایش پست تنها
  #762  
قدیمی 09-30-2011
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم
انگار که تعبیر تمام رفتن ها
بازگشت به زاد رود شقایق است


حالا بوی مینار مادرم می آید
می خواهم به باران ، به بوی خاک
به اشکال کنار جاده بیندیشم
به سنگچین دود اندود اجاق ترنج
ترانه ، لچک ، کودری ، چلواری سپید ،
بخار نفس های استکان
طعم غلیظ قند ، رنگ عقیق چای
نی ، نافله ، نای ،
و دق الباب باد بر چارچوب رسواترین رویاها
نگفتمت وقتی که خاموشم


تو در مزن ؟
می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمی بیندیشم
می خواهم در کوچه های کهنسال آواز و بغض بلوغ
به گیسوی بید و بوی بابونه بیندیشم
به صلوة ظهر و سایه های خسیس
به خواب یخ ، پرده توری ، طعم آب و حرمت علف .


چرا زبان خاموش مرا
کسی در لهجه های این همه جنوب در نمی یابد ؟
نه ، دیگر از آن پرنده خیس
از آن پرنده خسته ... خبری نیست
روی دیوار آن سوی پنجره
کسی با شتاب چیزی می نویسد و می رود .


امروز هم کسی اگر صدایم کرد
بگو خانه نیست
بگو رفته است شمال
می خواهم به جنوب بیندیشم
می خواهم به آن پرنده خیس ، به آن پرنده خسته
به خودم بیندیشم
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم

همین خوب است .......
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 09-30-2011 در ساعت 12:51 AM
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید