تنها پرندهای که سَحرخيزتر از اذان ِ باد وُ
عطرِ شبنم است، میفهمد
شبزندهدار ِدرمانْنديدهای چون من
از چه خيال ِ يکی لحظهی خواب ِ شکستهاش
در چشم ِ خسته نيست!
کاش کسی میآمد
کسی میآمد از او میپرسيدم
کدام کلمه، چراغ ِ اين کوچه خواهد شد
کدام ترانه، شادمانیِ آدمی
کدام اشاره، شفای من؟