
10-04-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از پشت خنجر زد
پناهبر خدا از منافقان روزگار که در لباس دوستی جلوه می کنند ولی چون وثوق واعتماد طرف مقابل را جلب کردند در فرصت مناسب از " پشت خنجر می زنند " ودشنه را تا دسته در قلب دوست فریب خورده فرو می کنند . افراد منافق بهسابقه تاریخ و شوخ چشمی های روزگار هرگز روی خوش ندیدند و اگر احیاناً چندصباحی از باده غرور و خیانت سرمست بودند ، آن سرمستی دیری نپایید و آن شهدموقت به شرنگ جانکاه و جانگداز مبدل گردید .
اکنون ببینیم چه کسی برای اولین بار از پشت خنجر زد و فرجام کار محرک اصلی به کجا انجامید :
هنگامیکه ذونواس فرزند شواحیل ( یا به قولی تبع الاوسط پادشاه یمن موسوم بهحنیفه بن عالم ) را به قتل رسانید و به دستیاری بزرگان و امرای کشور برمسند سلطنت مستقر گردید ، چون پیرو هیچ مذهبی نبود و یا به روایتی از آیینموسی پیروی می کرد ، در مقام آزار و کشتار امت مسیح برآمد و کار ظلم وشکنجه را نسبت به این قوم بجایی رسانید که عاقبت پادشاه حبشه ، که دینمسیحیت داشت ، در صدد دفع و رفع وی برآمد و یکی از سرداران نامی خود به ناماریاط را با هفتاد هزار سپاهی به کشور یمن اعزام داشت .
در جنگی کهبین اریاط و ذونواس رخ داد ، ذونواس به سختی شکست خورده ، منهزم گردید واریاط زمام امور یمن را در دست گرفت . دیر زمانی از امارت اریاط در یمننگذشت که یکی از سرداران سپاه او موسوم به ابرهه که نسبت به وی حسد میورزید ، سپاهیانی فراهم آورده متوجه شهر صنعا پایتخت یمن شد . اریاط مردیسلحشور و شجاع بود و ابرهه می دانست که از عهده وی در میدان جنگ بر نخواهدآمد . بنابراین در صنعا به غلام خود غنوده دستور داد که وقتی در میدان جنگبا اریاط روبرو می شود و او را به کار جنگ و جدال مشغول می دارد ؛ ویناگهان از پشت به اریاط حمله کند و کارش را بسازد . چون ابرهه و اریاطمقابل یکدیگر قرار گرفتند ، اریاط با ضربت شمشیر خود چنان بر فرق ابرههنواخت که تا نزدیک ابروی وی ، شکافی عظیم برداشت ! ولی در همین موقع غنودهبه دستور ارباب خود ، اریاط را نامردانه از " پشت خنجر زد " و به قتلرسانید . وقتی که خبر کشته شدن اریاط به نجاشی پادشاه حبشه رسید ، سختبرآشفت و سوگند یاد کرد که تا قدم بر خاک یمن نگذارد و موی سر ابرهه را بهدست نگیرد از پای ننشیند . چون ابرهه از قصد نجاشی و سوگندی که یاد کردهبود آگاه شد ، تدبیری اندیشید و نامه ای مبنی بر پوزش و معذرت با انبانی ازخاک یمن و موی سر خویش توسط یکی از کسان و نزدیکان به حضور سلطان حبشهفرستاد و در نامه معروض داشت : « برای آنکه سوگند سلطان راست آید ، خاک یمنو موی سر خویش را فرستادم . »
عبارت مثلی از پشت خنجر زد احتمال داردسابقه قدیمی تر داشته باشد ، زیرا افراد محیل و مکار در هر عصر و زمانیوجود دارند و همیشه کارشان این است که ناجوانمردانه از پشت خنجر بزنند . ولی واقعه ای که جمله بالا را بر سر زبان ها انداخت به قسمی که رفته رفتهبه صورت ضرب المثل در آمده محققاً همین غدر و خیانت و منافقی ابرهه بودهاست ؛ چو قبل از این واقعه هیچ گونه علم و اطلاعی از واقعه مهم دیگر مقدمبر واقعه ابرهه و اریاط در دست نیست . حضرت علی ابن ابیطالب (ع) در اینزمینه می فرماید : « چیزی سخت تر و مهم تر از دشمنی پنهانی ندیدم » .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|