
10-07-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
قورباغه و گاو نر
قورباغه کوچولو به قورباغه بزرگی که کنار برکه نشسته بود می گفت : وای پدر ، من یک هیولای وحشتناک دیدم . او به بزرگی یک کوه بود و روی سرش هم شاخ داشت . دم درازی داشت و پاهایش هم سم داشت .
قورباغه پیر گفت : بچه جان ، اونی که تو دیدی فقط یک گاو نر بوده است . آن خیلی هم بزرگ نیست و ممکن است یک کمی از من بزرگتر باشد . من می توانم خودم را به همان اندازه بزرگ کنم ، تو می توانی خودت ببینی . سپس خودش را باد کرد و باد کرد .
بعد از قورباغه کوچولو پرسید : از این هم بزرگتر بود ؟
قورباغه کوچولو که هیجان زده شده بود ، گفت : خیلی بزرگتر از این بود .
قورباغه پیر دوباره خودش را بیشتر باد کرد و پرسید : آن گاو نر هم این اندازه بود مگه نه ؟
و باز قورباغه کوچولو جواب داد : بزرگتر پدر ، خیلی بزرگتر . دوباره قورباغه پیر نفس عمیقی کشید و خودش را بیشتر باد کرد و بزرگتر و بزرگتر شد . سپس به پسرش گفت : من مطمئن هستم که آن گاو نر از این اندازه بزرگتر نبود . اما در یک لحظه قورباغه پیر که خودش را خیلی باد کرده بود ترکید .
بچه های عزیز یادتون باشد که اونهایی که خیلی خودخواه هستند و خودشان را بهتر از هر کسی می بینند باعث از بین رفتن خودشان می شوند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|