سید علی صالحی که احتیاج به معرفی نداره فکر کنم.
بیشتر با "دیر آمده ای ری را! باد آمد و همه رویاها را با خود برد" می شناختنش. الان تقریبا هر اهلِ ادبی با آثارش آشناست.
من شخصا این قطعه رو خیلی دوست دارم:
خستهام ریرا!
میآيی همسفرم شوی؟
گفتگوی ميان راه بهتر از تماشای باران است
توی راه از پوزش پروانه سخن میگوئيم
توی راه خوابهامان را برای بابونههای درّهای دور تعريف میکنيم
باران هم که بيايد
هی خيس از خندههای دور از آدمی، میخنديم،
بعد هم به راهی میرويم
که سهم ترانه و تبسم است
مشکلی پيش نمیآيد
کاری به کار ما ندارند ریرا،
نه کِرمِ شبتاب و نه کژدمِ زرد.
من رو یادِ شعرِ ابرِ شلوارپوش مایاکوفسکی هم می اندازه:
ماریا! ماریا! ماریا!
راهم بده ماریا!
تاب کوچه را ندارم
راهم نمی دهی ؟
می خواهی
گونه هایم گود
مزه از دست داده
چشیده ی خاص و عام
بیایم پیشت؟
جالب شد:دی
پرویز شهریاری رو یکی از نزدیکان دیده بود و فرصت شده بود کمی باهاشون صحبت کنه. از سیستم آموزش پرورش در ایران گله داشتند و معتقد بودند این ضعف آموزشی قدمتی دیرینه داره و از قبل از انقلاب هم وجود داشته (برخلاف نظر عده ای که معتقدند اون موقع بهتر بود)
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|