نمایش پست تنها
  #1325  
قدیمی 10-22-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سبیلش آویزان شد

همانطوری که در مقاله «سبیل کسی را چرب کردن» یادآور شد، سلاطین صفوی به علت انتساب به شیخ صفی الدین اردبیلی چون خود را اهل عرفان و تصوف میدانستند و به همین اصطلاح بالا در امثله سائره کنایه از پکری و نکبت و ادبار است که در مورد افراد سرخورده و وارفته و ورشکسته بکار میرود.

اکنون ببینیم چگونه «سبیل آویزان می شود» و از طرف دیگر آویزان شدن سبیل چه ارتباطی با عدم رضایت و ناخشنودی دارد.

همانطوری که در مقاله «سبیل کسی را چرب کردن» یادآور شد، سلاطین صفوی به علت انتساب به شیخ صفی الدین اردبیلی چون خود را اهل عرفان و تصوف میدانستند و به همین ملاحظه لقب مرشد کامل را اختیار کرده بودند، لذا غالباً سبیلهای کلف و چخماقی می گذاشتند و کلیه حکام و سرداران و قزلباشها و افراد منتسب به دستگاه سلطنت به مصداق "الناس علی دین ملوکهم" از این روال و رویه پیروی می کردند، چو میدانستند که میزان علاقه و محبت سلطان با طول و تراکم سبیل ارتباط دارد و از این رهگذر می توانند به مقصد و مقصود دست یابند!

در اوایل سلطنت صفویه ریش بلند و انبوه خریدار داشت و عبارت "اللحیه حلیه" ورد زبان بوده است. ولی شاه عباس کبیر ریش بلند را به جهاتی که در مقاله "باج سبیل" اشارت رفت، خوش نداشت و آن را جاروی خانه می نامید.

در عصر و زمان او بازار ریش تا آن اندازه کاسد شده بود که هر کس ریش داشت، مجبور شد بتراشد و حتی روحانیون نیز بعضاً از این دستور معاف نبودند.

اما گذاشتن سبیل بزرگ و درشت و چخماقی و از بناگوش در رفته آزاد بود و شاه عباس سبیل را آرایش صورت میشمرد و بر حسب بلندی و کوتاهی آن بیشتر و کمتر حقوق می پرداخت.

پیداست وقتی که بازار سبیل تا این حد گرم و با رونق باشد کمتر کسی ریش میگذاشت و یا به ساحت سبیل دست دراز می کرد. بلکه سبیل را پر پشت و متراکم می کردند و به قدر توانایی و استطاعت مالی هر روز آنرا با روغن مخصوصی جلا و مالش می دادند تا هم شفاف شود و هم به علت چربی و چسبندگی از زیر دو سوراخ بینی و لب بالا به سوی بناگوش متمایل گردد.

رعایت نظافت و جلا و شفافیت سبیل آنهم به طریقی که گفته آمد، واقعاً کاری پرزحمت بود و هر روز قریب یک ساعت وقت صرف می شد تا به صورت مطلوب درآید و در عالی قاپو مورد بی اعتیایی و احیاناً غضب سلطان واقع نشود.

سبیل درباریان و ملازمان دستگاه سلاطین و حکام صفوی برای ایرانیان هوشمند، بخصوص اصفهانیهای زیرک و باریک بین، فی الواقع در حکم میزان سنج بود که از شکل و هیئت آن به میزان لطف و مرحمت سلطان و مافوق نسبت به صاحب سبیل پی می بردند.

فی المثل سبیل پرپشت و شفاف که تا بناگوش میرفت و در پایان چند پیچ میخورد و به سوی بالا دایره وار حلقه میزد، دلیل بر شدت علاقه و مرحمت سلطان بود که هر روز صاحب سبیل را به حضور می پذیرفت و با او به مکالمه و مشاوره می پرداخت.

هر قدر که تعداد حلقه ها و شفافیت سبیل کمتر جلوه می کرد به همان نسبت معلوم می شد که میزان لطف و عنایت سلطان یا حاکم وقت نقصان پذیرفته است. چنانچه سبیلها به کلی از رونق و جلا می افتاد و به علت نداشتن چربی و چسبندگی به سمت پایین متمایل و یا به اصطلاح "سبیل آویزان می شد" این آویزان شدن سبیلها را بر بی مهری مافوق و کم پولی و احیاناً مقروض و بدهکار بودن صاحب سبیل تلقی می کردند تا آنجا که بر اثر کثرت استعمال و اصطلاح به صورت ضرب المثل درآمده، از آن در موارد مشابه که حاکی از نکبت و ادبار و افلاس باشد استشهاد و تمثیل می کنند.

مثلاً اگر در حال حاضر گفته شود: فلانی سبیلش آویزان شد، از آن این معانی و مفاهیم مجازی افاده می شود که:

فلانی ورشکست شد، از قدرت افتاد، و میدان را به حریف واگذار کرد.

اما زیر سبیلی در کردن: از شادروان مؤتمن الملک پیرنیا رییس مجلس شورای ملی در دوره چهارم تقنینه نقل میکنند که روزی در جمع دوستان اظهار داشت:

«بر من روشن بود که موی سر برای جلوگیری از حرارت آفتاب آفریده شده و موهای ابرو و مژگان هم چشم را از عرق پیشانی و نفوذ خاک و خاشاک محفوظ میدارد. ریش هم پیداست که مانند موی سر از تابش حرارت آفتاب و نفوذ گرد و غبار در پوست و مسامات صورت جلوگیری می کند، ولی فلسفه وجود سبیل بر من مجهول بود که چرا و به چه جهت بر روی لب و بالای دهان روییده می شود.

سالها گذشت تا اینکه پس از مدتها تفکر و اندیشه و برخورد با افکار و عقاید موافق و مخالف به این نتیجه رسیدم که خداوند تبارک و تعالی سبیل را از آن جهت خلق فرمود که بعضی حرفها را برای آنکه نشنیده بگیریم باید زیر سبیلی در کرد تا هم گوش را آزاری نرسد و هم پاسخی که احیاناً مخالفان را رنجیده خاطر کند بر زبان جاری نشود!»


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید